وبلاگ همه چیز

مشخصات بلاگ


فرمانروایان ماد

مادها که نیاکان کردها محسوب می‌شوند در آغاز قرن هفتم قبل از میلاد دولت ماد را تشکیل داده‌اند و بیشتر مورخین و خاورشناسان بر این عقیده‌اند که مادها کرد هستند چنانکه سیرولسن مادها را کرد و آری می‌داند و بازیل نیکیتین می‌گوید: مادها از نژاد کردند و پروفسور سایس هم می‌گوید: قوم ماد عشایر کرد بوده‌اند و حسن پیرنیا مشیرالدوله هم می‌نویسد: ریشه قوم کرد امروزی مادها است و اکنون کسی در کرد بودن مادها تردیدی ندارد و محقق است مادها کرد و ایرانی بوده‌اند و مادها در زاگروس یا کردستان حکومت کرده‌اند و پایتخت آنان شخر همدان یا اکباتان بوده و در باب فرمانروایان ماد و سنین فرمانروایی آنان بین مورخین اختلافات مهمی دیده می‌شود و چون نوشته‌های هرودوت بیشتر مورد اعتماد محققین است از این رو تاریخ ماد را موافق نوشته‌های او و الواح آشوری و بابلی می‌نگاریم و فرمانروایان ماد که چهار تن بوده‌اند از سال ۷۰۸ تا ۵۵۰ قبل از میلاد فرمانروایی کرده‌اند که اینک درباره آنها به بحث می‌پردازیم:



دیااکو (۷۰۸ تا ۶۵۵ قبل از میلاد)

دیااکو پسر فرورتیش که از مردم ماد بود به کار کشاورزی و دامداری مشغول بود و در ده می‌زیست و او به سبب کفایت و عدالت‌خواهی طرف رجوع عامه مردم شد و مردم محاکمات خود را نزد او می‌بردند و پس از چندی از کارش کناره‌گیری کرد و این باعث شد که دزدی و راهزنی در میان مردم گسترش یابد و پس از آن مردم به فکر انتخاب کدخدایی افتادند که چون دیااکو را مردی عاقل و باکفایت دیدند او را به عنوان کدخدایی خود برگزیدند و او پس از آن شهر همدان را که در آندم اکباتان خوانده می‌شد و پارس‌ها به آن هگمتانه یعنی محل اجتماع می‌گفتند و به پایتخت خود برگزید و هفت دیوار دور آن کشید که هریک از این دیوارها یر آن مشرف بود و نام همدان در سنگ‌نوشته تیگلات پیلسر اول (۱۱۱۵ تا ۱۱۰۰ قبل از میلاد) آمدانه amadana ذکر شده و هرودوت آنرا اکباتان akbatan نوشته و دیااکو پس از آن با داد و عدل با مردم رفتار کرد و مردم در زمان او در رفاه و آسایش بودند و او سرانجام به سال ۶۵۵ قبل از میلاد درگذشت.


فرورتیش (۶۵۵ تا ۶۳۳ قبل از میلاد)

فرورتیش پسر دیااکو پس از فوت پدرش به سال ۶۵۵ قبل از میلاد بر تخت نشست و او ابتدا سیاست پدرش را تعقیب کرد و هر سال به آشور باج پرداخت می‌کرد و از آنان اطاعت می‌نمود و پس از مدتی سپاهی فراهم آورد و سرزمین پارس را گرفت و سپس ناحیه‌هایی را تصرف کرد و ضمیمه قلمرو خود نمود و در سال ۶۴۵ قبل از میلاد آشوربانیپال (۶۶۹ تا ۶۲۶ قبل از میلاد) که از جنگ با ایلام فراغت یافته بود و به تعمیر معبد اشتغال ورزید و پس از آن به عیش و نوش پرداخت و فرورتیش فرصت را غنیمت شمرد و با لشکری به آشور حمله کرد اما غافل از اینکه قوای ماد هنوز آن‌قدر ورزیده نبود تا بتواند با آشوری‌ها بجنگد و این بود در این حمله شکست خورد و خود نیز به سال ۶۳۳ قبل از میلاد در این جنگ به قتل رسد. 


هووخ‌شتر (۶۳۳ تا ۵۸۴ قبل از میلاد)

هووخ‌شتر پسر فرورتیش پس از کشته شدن پدرش به سال ۶۳۳ قبل از میلاد به حکومت ماد رسید و او در آغاز توجه خود را قبل از هرچیز به سپاه ماد معطوف داشت زیرا تجربه تلخ پدرش برایش درسی شده بود و این بود که لشکری به اسلوب آشوری‌ها آراست و پیاده‌نظام مسلح به تیر و کمان و شمشیر شد و سواره‌نظام تیراندازان ماهری بودند که به اسب‌سواری و تیراندازی و قیقاج زدن عادت کرده بودند و پس از مدتی به سرزمین آشور حمله کرد و نینوا پایتخت آشوری‌ها را محاصره کرد و در همان موقع سکاها به سرزمین ماد یورش برده بودند و شهرها را به باد قتل و غارت گرفته بودند و هووخ‌شتر ناچار دست از محاصره نینوا برداشت و به جنگ سکاها پرداخت و چون از جنگ با آنها نتیجه‌ای نگرفت به حیله‌ای متوسل شد و آنان را به مهمانی دعوت کرد و آنها را مست نمود و سپس همه را از دم تیغ گذرانید و دوباره با سپاهش به طرف آشور حرکت کرد و نینوا را برای بار دوم محاصره نمود و به کمک پادشاه بابل، نینوا را به سال ۶۱۲ قبل از میلاد گرفت و سرانجام کشور آشور را میان دو دولت ماد و بابل قسمت کرد و هووخ‌شتر پس از انقراض دولت آشور به کشور لیدی حمله برد و در نتیجه میانجی‌گری بخت‌النصر پادشاه بابل از تصرف کشور لیدی صرف‌نظر کرد و فقط بخشی از نواحی مشرق این کشور را تا سواحل رود هالیس متصرف شد و حدود دولت ماد در زمان هووخ‌شتر از مشرق و شمال‌شرقی به شهرهای مرکزی ایران و سواحل دریای مازندران و رود جیحون و از جنوب تا پارس و خوزستان و کشور بابل و از شمال به ارمنستان رسید و او سرانجام به سال ۵۸۴ قبل از میلاد بدرود حیات گفت.

 

اژدیهاک (۵۸۴ تا ۵۵۰ قبل از میلاد)

اژدیهاک پسر هووخ‌شتر پس از فوت پدرش به سال ۵۸۴ قبل از میلاد فرمانروای ماد شد و او خواست به جهانگیری‌های پدرش ادامه دهد اما دریافت دولت بابل و لیدی که با آنها دوست بود مانع این کارند و این بود که بیشتر اوقات را به عیش و نوش گذراند و در این ایام کوروش هخامنشی با سپاهی گران از پارس برخاست و به جنگ اژدیهاک رو آورد و سرانجام بر وی غلبه یافت و بساط دولت ماد را به سال ۵۵۰ قبل از میلاد برچید.


 دریافت فایل این مطلب به صورت فایل پی دی اف


منبع مطلب: کتاب تاریخ کرد و کردستان نوشته دکتر صدیق صفی‌زاده (بوره‌که‌یی) چاپ اول بهار سال ۱۳۷۸

هرگونه کپی‌برداری از مطالب این وبلاگ با ذکر نام وبلاگ به عنوان وبلاگ منتشر کننده آزاد است، در غیر این صورت متخلفین به مراجع قانونی معرفی خواهند شد.




۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۳۸
سوران زوراسنا


سلطان اسحاق یا سلطان سهاک (۶۷۵ - ۷۹۸) مؤسس مسلک اهل حق است. اهل حق وی را به نام‌های سلطان حقیقت و صاحب کرم نیز می‌شناسند. اهل حق او را مظهر جلوهٔ ذات حق می‌دانند.[۱]


زندگی‌نامه

وی از طایفهٔ اکراد است که نسبش به موسی کاظم می‌رسد و در اواخر سده ۷ هجری قمری در قریه برزنجه واقع در شهرستان سلیمانیه عراق چشم به جهان گشود.[۲] پدرش شیخ عیسی برزنجه‌ای رئیس قادری‌های آن زمان بوده است و خانقاه و مریدانی داشته است و مادرش خاتون رزبار دختر حسین بگ جلد بوده است، که یکی از هفت تن می‌باشد. بعد از درگذشت پدر مریدان او گرد سلطان سهاک جمع شدند و برادران بنای مخالفت را با او نهادند. از این رو از برزنجه به قریه شیخان در کردستان ایران هجرت کرد و در آنجا نیز درگذشت. [۳] [۴]

سلطان اسحاق در جوانی به تحصیل حکمت، فلسفه و ادبیات پرداخت. بعد به فقه متوجه گردید. سلطان اسحاق سرزمین‌های اورامان، جوانرود، گوران و کوه‌های دالاهو را که برای پیشرفت کار خود مناسب می‌دانست، برگزید و با گروهی از یاران کرد (پیر بنیامین، پیرموسی، پیر داود) زادگاه خود را ترک و به پردیور رفت. در مورد تحصیلات سلطان اسحاق برخی معتقدند که سلطان اسحاق سواد ظاهری نداشت و از میان یارانش فقط پیرموسی سواد داشته است.[۵]


کلام سرانجام

گفتارهای سلطان اسحاق در سرانجام (دیوان گوره) که از کتب مقدس اهل حق به شمار می‌رود، جمع آوری شده است. سرانجام به معنی عاقبت و آخر کار است و شامل کلیه‌ی متونی است که سلطان اسحاق (۶۷۵- ۷۹۸ هجری) و یارانش در قرن هشتم هجری بیان کرده‌اند. این متون سرودها و نیایش‌ها و ادعیه و آداب و رسوم مذهبی و مسلکی و نذر و نیاز و قربانی‌ها را در برمی‌گیرد و بیشتر مطالب آن سینه به سینه منتقل شده است.[۶] کلام سرانجام به گویش هورامی نوشته شده است.


خاندانهای حقیقت

یکی از کارهای مهم سلطان اسحاق، تشکیل خاندان‌های حقیقت به نام‌های خاموشی، یادگاری، شاه‌ابراهیمی، عالی‌قلندری، میرسوری، مصطفایی و حاجی باویسی بوده است. بعد از سلطان نیز چهار خاندان دیگر به نام‌های ذوالنوری و آتش‌بیگی و شاه‌حیاسی و باباحیدری تاسیس شدند.[۷]


دانلود آهنگ سلطان اسحاق با صدای فرهاد بزله

...................................................................................................................................................................................

منابع

1. برهان‌الحق، نورعلی الهی

2. برهان‌الحق، نورعلی الهی

3. صدیق صفی‌زاده، اهل حق،

4. برهان‌الحق، نورعلی الهی

5. آثارالحق، گفتارهایی از نورعلی الهی

6. صدیق صفی‌زاده، اهل حق

7. صدیق صفی‌زاده، اهل حق



از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۳۷
سوران زوراسنا


سایت منتشر کننده مطلب: دیجیاتو - زندگی با تکنولوژی

نویسنده مطلب: محسن وفانژاد


98 سال پیش، آلبرت اینشتین در نظریه نسبیت عام خود، به امواج گرانشی اشاره کرد، موج هایی که در بعد فضا-زمان حرکت می کنند. اما حالا پس از یک قرن، دانشمندان موفق شدند تا وجود چنین موجی را در دنیای پیرامون تایید کنند. به جرات، این اتفاق، یکی از بزرگ ترین یافته های چندین دهه ی اخیر دنیای علم و دانش است.

رصدخانه LIGO و دانشمندانی که روی این پروژه کار می کردند، مسئولیت اکتشاف این امواج را به عهده دارند. رصدخانه LIGO، دو ساختار L مانند دارد که در واشنگتن و لوییزیانا واقع شده اند و به وسیله سنسورهای آن، دانشمندان توانسته اند امواج را رصد نمایند.

این موج ها زمانی ایجاد می شوند که دو سیاه چاله، دو ستاره نوترونی یا یک ستاره نوترونی و یک سیاه چاله، با یکدیگر برخورد کنند. در این حالت، آن ها سبب خمیدگی در بعد فضا-زمان شده و آن را به فضای پیرامون خود منتقل می سازند. این چنین است که انسان ها در زمین هم تاثیر آن را حس خواهند کرد.

نظریه نسبیت عام، دو مسئله کاملا متفاوت را با یکدیگر ترکیب می کند تا شیوه کارکرد دنیا را توصیف نماید. نسبیت اینشتین نشان داد که چگونه جرم و انرژی با یکدیگر در ارتباط هستند و از سوی دیگر، قانون جاذبه نیوتن هم توضیح می دهد که چگونه اشیاء در دنیا به یکدیگر متصل باقی مانده اند.

لحظه برخورد دو سیاه چاله

لحظه برخورد دو سیاه چاله

پس از اینکه اینشتین نظریه نسبیت عام را مطرح کرد، وی فرض را بر این گذاشت، امواج گرانشی زمانی ایجاد می شوند که دو جسم بزرگ با یکدیگر برخورد کنند. و حالا این مسئله رسما تایید شده. حق با اینشتین بود و یک قرن طول کشید تا حرف او به اثبات رسد.

با این حال، دانشمندان دست از بررسی و تحقیق در رابطه با امواج گرانشی نخواهند کشید. آن ها هنوز نمی دانند که نظریه کوانتوم را چگونه با نظریه نسبیت تطبیق دهند. پس هنوز هم این احتمال وجود دارد که بخش هایی از نظریه اینشتین مورد تایید قرار نگیرد، صرفا باید منتظر ماند.

فضا-زمان را همانند یک صفحه ی کشیده شده و محکم در نظر بگیرید، مثل صفحه پلاستیکی ترامپولین. وقتی شی بزرگی مثل یک ستاره یا سیاهچاله روی آن قرار بگیرد، صفحه ی فضا-زمان دچار کشیدگی شده و ما این کشیدگی را به شکل جاذبه حس می کنیم.

کیتی مک، اخترفیزیکدان آمریکایی که البته با LIGO همکاری نداشته در مصاحبه ای می گوید فضا-زمان مثل یک چیز نرم و قابل انعطاف است. می تواند کشیده یا فشرده شود و در همین حال، امواج از آن عبور می کنند. بنابراین، هر آنچه که در این دنیا رخ می دهد، از تابش نور تا جا به جایی یک جسم، درون فضا-زمان رخ می دهد. روی آن اثر می گذارد و از آن اثر می پذیرد.

فضا-زمان پیرامون هر جسمی، ممکن است تحت تاثیر دیگر اشیاء فضایی پیرامونش دچار تغییر شود. همانطور که خورشید چرخش سیارات و فاصله شان را توسط نیروی جاذبه اش کنترل می کند. در مورد برخورد سیاه چاله ها و ستاره های نوترونی نیز همین مسئله صادق است.

مادامیکه دو جسم به یکدیگر نزدیک تر می شوند، شدت موج ها نیز افزایش یافته و وقتی هر دو با هم ترکیب می شوند، موجی با فرکانس بالا ایجاد می شود. برخی دانشمندان حتی توانسته اند که این موج ها را به صدا هم تبدیل کنند تا قابل فهم تر شوند.

رصخانه LIGO

رصدخانه LIGO

اگرچه این امواج سهمگین در سرتاسر دنیا پخش شده اند اما انسان ها با حساس ترین ابزارها فقط می توانند آن ها را احساس کنند. در سال 1979، برای اولین بار تحقیقاتی در این ارتباط منتشر شد که به اثبات کلی نرسیدند. لازم به ذکر است که ابزارها در آن دوران به اندازه کافی دقت نداشتند.

در سال 2014 نیز، یک بار دیگر دانشمندان تصور کردند که موفق به پیدا کردن امواج گرانشی شده اند که باز هم گزارش های پس از آن، غلط بودن ماجرا را تایید نمود. اما حالا پس از جستجوهای فراوان، گویا نتایج به دست آمده از LIGO کاملا غیر قابل انکار هستند.

LIGO یک رصدخانه ی بسیار بزرگ بوده که دارای دو بازی 4 کیلومتری و L مانند است. لیزرهای قدرتمندی در طول این 4 کیلومتر جریان دارند و امواج گرانشی را ثبت می کنند. وقتی نور لیزر از یک سر بازو، به انتهای دیگر می رسد، یک آینه آن را به تقاطع L باز می گرداند. از آنجایی که هر دو نیمه، با یکدیگر مساوی هستند و نور لیزرها هم با سرعت نور درون آن ها حرکت می کند، ذرات همزمان به نقطه تقاطع رسیده و باز می گردند.

بنابراین اگر در هر لحظه، موج گرانشی از میان آن ها گذر کند، تساوی بر هم خورده و نورها همزمان به نقطه ی تقاطع نمی رسند. اینگونه می توان به میزان و شدت امواج نیز پی برد. اگر یک موج گرانشی بسیار اندک باشد، در حد 1 هزارم قطر پروتون، و تغییر در بازوها ایجاد کند، دو نور هیچگاه همزمان با یکدیگر برخورد نخواهند داشت.

دانشمندان برای بررسی وضعیت امواج، حتما به دو بازو در رصدخانه نیازمندند. تا تاثیر یکی، بر دیگری را متوجه شوند. LIGO به این علت دقت بالایی دارد که با سرعت نور کار می کند و هیچ چیز بهتر از سرعت نور برای سنجش امواج گرانشی نیست.

این دو بازو در سال 1999 ساخته شدند و از سال های 2002 تا 2010 کار خود را آغاز کردند. سپس برای مدتی دستگاه ها خاموش شد و ارتقا یافتند که آن ها را سه برابر قوی تر و حساس تر از قبل نمود.

دست آخر، امروز، 11 فوریه سال 2016، دانشمندان با قطعیت تمام توانستند وجود امواج گرانشی را اثبات کرده و بخشی از نظریه نسبیت عام اینشتین را تایید نمایند.


سایت منتشر کننده مطلب: دیجیاتو - زندگی با تکنولوژی

نویسنده مطلب: محسن وفانژاد



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۱۰
سوران زوراسنا
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۵۲
سوران زوراسنا













۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۰۶
سوران زوراسنا

نویسنده مطلب: علیرضا شعبانی

وبلاگ منتشر کننده مطلب: وبلاگ علم و تکنولوژی



گراهام بل

 


3 مارس مصادف با تولد الکساندر گراهام بل، مخترع اسکاتلندی تلفن بود. شاید اگر یک روز تلفن خونمون قطع بشه، تازه پی به وجود پراهمیت این وسیله می‌بریم. تا اسم گراهام بل می‌آید، من یاد کارتونی می‌افتم که زمان کودکی از تلویزیون درباره زندگینامه بل پخش می‌شد.

 

در 3 مارس 1847 در ادینبورگ اسکاتلند کودکی به دنیا آمد که بعدها نامش همواره با یک کلمه عجین شد. تلفن!

 

خیلی فکر می کردند شاید قسمت است که پسران خانواده پروفسور الکساندر ملویل بل همگی بر اثر سل بمیرند ولی گراهام عمرش به دنیا بود. گراهام کوچولو از سن 10 سالگی شروع به ایراد گرفتن از اسمش کرد. شاید او هم یک اسم سه قسمتی دوست داشت چرا که در 11 سالگی پدرش را راضی کرد که نام او را الکساندر گراهام نام نهد. اما تا آخر عمر همه او را با نام الک می شناختند.

 

شاید اگر John Herdman آنها را نصیحت نمی کرد که به کارهای مفید پبردازند ما امروز تلفن نداشتیم. بل کوچک بعد از توبیخ شدن توسط همسایه خودشان ، جان ، به فکر کمک کردن به او افتاد. آن زمان جان در فکر پیدا کردن راهی برای تسهیل آسیاب کردن گندم بود. کلید در دستان کودک کنجکاو قصه ما بود. الکساندر یک ماشین ساخت که به وسیله پدال ، گندم را آسیاب می کرد. کار در کارگاه کوچکی که جان راه انداخته بود آغاز شد

 

الکساندر استعدادهای دیگری هم داشت. او به سرعت خود را در زمینه هنر و شعر نشان داد. با تشویق های مادر و آموزشهای غیر رسمی او سریعا الکساندر به استادی در خانواده بل تبدیل شد. دیگر همه او را به نام پیانیست خانواده بل می شناختند. به همین خاطر اکساندر روز به روز به مادر خود وابسته تر می شد. هر روز بیشتر از روز قبل!

 

 

گراهام بل

 

 

مادر ناشنوا می شود

از سن 12 سالگی مادر الکساندر رو به ناشنوایی گذارد. هر روز بر میزان ناشنوایی مادر اضافه می شد. الکساندر بسیار از این واقعه تحت تاثیر قرار گرفت. مادر برای او ارزش بسیار بالایی داشت. بل کوچک شروع به یادگرفتن یک زبان انگشتی کرد که باعث شد بتواند صحبتها را به مادر انتقال دهد. کم کم او موفق شد یک نوع تکنیک خاص ایجاد کند که با صداهای خاصی را به راحتی به مادر مفاهیم را منتقل کند. کم کم علاقه به مادر ، الکساندر را به یک مبحث علاقه مند کرد. صدا شناسی!

 

کلا باید خانواده بل را خانواده سخنوران دانست. پدربزرگ و عمو پدر همه از اساتید سخنوری بریتانیا بودند. پدر رساله ای درباره اصئل سخن با کرو لالها نوشت که در زمان خود یک رساله انقلابی بود. چه کسی می توانست بهتر از الکساندر نشان دهنده عملی بودن این رساله باشد؟ لب خوانی آموزش داده شده در این کتاب به الکساندر هم یاد داده شد و هر جا که الکساندر قدرت خود را در لب خوانی به نمایش می گذارد همه در بهت و حیرت فرو می رفتند. لب خوانی زبانی مانند سانسکریت باعث جاودانگی لب خوانی شد!

 

 

دستگاهی که صدا تولید می کرد

بعد از تحصیلات در کالج بود که اکساندر یک چیز عجیب شنید. شخصی به نام بارون ولفگانگ فون کمپلن دستگاهی برای شبیه سازی صدای انسان ساخته است. الکساندر جوان سریعا کتابی از فون کمپلن را یافت و دست به ترجمه آلمانی به انگلیسی کتاب زد. بعد از ترجمه بسیار سخت کتاب آنها شروع به ساخت دستگاه کردند. در این قضیه برادر بزرگتر الکساندر یعنی ملویل هم به او کمک می کرد. قسمتهایی مانند نای، گلو، شش و لب به سختی ساخته شد اما هنوز یک مشکل برای دریافت جایزه ای که پدر تعیین کرده بود وجود داشت. پدرشان گفته بود یک جایزه بزرگ برای آنها تدارک دیده است که اگر بتوانند چنین کاری را بکنند به آنها خواهد داد. ساختن جمجمه ای که بتواند حتی چند کلمه صدا را تولید کند بسیار طاقتفرسا بود. آنها بعد از هزاران بار تلاش توانست جمله "How are you grandma?" را بیان کنند. البته نتیجه یک ذره اشکال داشت. شاید اگر کسی جمله "Ow ah oo ga ma ma." را می شنید اصلا متوجه منظور نمی شد اما این برای اکساندر 19 ساله تازه شروع راه بود!

 

 

خانواده ای که نابود شد

در 1865 وقتی خانواده به لندن مهاجرت کرد الکساندر به دفتر کارش رفت و تمام مدت را بر روی آزمایشهای خود کار کرد. تمام پاییز و زمستان او بر روی پروژه هایش کار می کرد و همینطور سلامتی اش رو به تحلیل می رفت. از آن طرف برادر کوچکش ادوارد با درد سل دست و پنجه نرم می کرد. الکساندر سال بعد کاملا حالش خوب شد ولی همیشه شانس با انسان یار نیست. ادوارد آنقدر خوش شانس نبود.

 

در سال 1867 بل به خانه بازگشت و بر روی امتحانات مدرک دانشگاهیش کار کرد. زمانی که به خانه بازگشت برادر بزرگترش ملویل ازدواج کرده بود و مستقل شد. در سال 1870 ملویل هم به دست سل به برادرش ادوارد پیوست.

 

در همان سال الکساندر با بیوه ملویل و والدینش به کانادا مهاجرت کرد. در یک زمین 10.5 هکتاری که در کانادا خریدند یک مزرعه ساختند. در مزرعه یک جایی هم ساخته شد. یک کارگاه برای آزمایشهایی برای کار با ناشنوایان.

 

او پیانویی طراحی کرد که می توانست موزیکش را به وسیله الکتریسیته منتقل کند.او سعی کرد وسیله ای بسازد که نه تنها نتهای موسیقی،بلکه کلمه های سخنرانی را نیز ارسال کند. اما داستان اصلی از سال 1874 شروع شد. در تابستان بل کار خود را بر روی ساخت صدانگار شروع کرد. صدا نگار صدای برخورد یک ضربه را که برای آزمایش به یک شیشه زده می شد را توسط یک قلم بر روی یک ورقه ثبت کند. این کار با یک سری از اشکال نشان داده می شد ( مسلما همه ما چنین چیزهایی دیده ایم). در آن سال خطوط تلگراف با یک ترافیک عجیب دست به گریبان بود. باید راه دیگری پیدا می شد.

 

 

داستان شروع یک دوران

الکساندر یک شب تا دیر وقت مشغول کار بود که ناگهان یک باتری واژگون می‌شود و اسید سولفوریک آن روی لباسهای او می‌ریزد. بل با عصبانیت معاونش را صدا می‌کند در حالیکه او در کارگاه زیر شیروانی بود و در وضع عادی صدا به او نمی‌رسید، ولی وجود یک سیم تلگراف که از کارگاه زیر شیروانی تا داخل اطاق خواب بل در طبقه پایین امتداد داشت باعث شد که معاونش صدای او را بشنود. این سیم برای انتقال اصوات نتهای پیانو توسط الکساندر ساخته شده بود. توماس واتسون معاون بل بعد از تقریبا 40 سال این حادثه را اینطور بازگو می‌کند. برعکس اولین پیام تلگرافی مورس که با جمله مقدس آنچه خدا اراده کرده است، شروع شد.

 

 

اولین تلفن ساخت گراهام بل

اولین پیام تلفنی بل با این جمله آقای واتسون بیا اینجا با تو کار دارم آغاز گردید. شاید اگر گراهام بل می‌دانست که در آستانه یک اختراع بزرگی است اولین پیام خود را با یک جمله جالبی شروع می‌کرد. آن جمله تاریخی البته اولین جمله کامل بود که از طریق سیم ارسال شده بود.

"Mr Watson - Come here - I want to see you"

 

داستان بل ادامه دارد. در ادامه این داستان بارها شاهد اختراعهای جالبی از بل خواهیم بود. اتفاقاتی که دیگر برای الکساندر عجیب نبود. او در 29 سالگی تلفن را اختراع کرده بود و دیگر اختراع کردن به جزئی از روحیه او تبدیل شده بود.



نویسنده مطلب: علیرضا شعبانی

وبلاگ منتشر کننده مطلب: وبلاگ علم و تکنولوژی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۲۸
سوران زوراسنا
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۳۱
سوران زوراسنا



سایت منتشر کننده مطلب: ورزش 11


بازیکنان بارسلونا


هیچ چیز برای آنها به اندازه تماشای قدرت نمایی تیم محبوبشان و البته تیره روزی های تیم منفورشان جذاب نبود! بارسا می تازید و حتی در روزهایی که خیلی خوب هم بازی نمی کرد، حریفان خود را شکست می داد (اشاره به بازی رفت بارسلونا و والنسیا در لا لیگا، که با پیروزی 2 بر 0   مردان انریکه در مستایا همراه بود، دیداری که سوارز در دقایق 2  و 94  گلزنی کرد!).



پیروزی های پر گل برابر آ اس رم و باته بوریسف و صعود مقتدرانه به یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان اروپا، رفتن به ژاپن و بردن جام جهانی باشگاه ها (با شکست دادن ریورپلاته) و یکه تازی در لالیگا آن هم در شرایطی که دو تیم مادریدی به اتفاق هم می باختند و مساوی می کردند، بارسلونا را دست نیافتنی تر از هر زمان دیگری کرده بود.

 

کار به جایی رسید که اکثر بازیکنان این تیم، حتی آندرس اینیستا که معمولا در صحبت هایش نشانی از تکبر دیده نمی شد دم از فتح دوباره سه گانه می زدند و پیشکسوتان آنها (کرایف فقید، استوویچکف، ژاوی، پویول و ...) تمام جام های ممکن را از آن بارسلونا می دانستند!

 

مراسم گالا و انتخاب بازیکن سال فوتبال جهان فرا رسید؛ لیونل مسی برای بار پنجم توپ طلا را به خود اختصاص داد و از این حیث دست نیافتنی تر شد. اما آنچه که غرور بارسایی ها را نشان می داد، ادعای آنها به خالی بودن جای لوییز سوارز در فهرست نهایی سه نفره نامزدهای توپ طلا بود! بارسایی ها خیلی راحت کریستیانو رونالدو را نادیده می گرفتند، بازیکنی که کفش طلای اروپا را بدست آورده بود و در سال نه چندان خوب رئال، بهترین بازیکن این تیم بود.


 

اما رفته رفته بارسلونا نشان داد با آن تیمی که سال قبل توانست سه گانه را فتح کند، خیلی فاصله دارد. تیمی که به لطف مثلث آتشین MSN  توانسه بود همه حریفان را از دم تیغ بگذراند، براحتی گل می خورد و در دیدارهای مهم، اوضاع آشفته ای در دفاع کردن داشت.

 

بازی های یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان آغاز شد و بارسلونا باید با آرسنالی بازی می کرد که تقریبا قهرمانی در لیگ برتر را از دست داده بود و  نتوانسته بود در جام حذفی انگلیس هم به موفقیتی برسد. دو گل مسی به پیتر چک، کار را برای توپچی ها عملا تمام کرد، اما نمایش تیم انریکه در دیدار برگشت به خصوص در فاز دفاعی خیلی ها را نگران کرد.

 

هجوم های گسترده آرسنالی ها با ولبک، الننی و الکس ایووبی جوان، زنگ خطر را برای بارسا به صدا در آورد؛ اگر درخشش مارک آندره تراشتگن در بازی رفت (به خصوص در صحنه ای که ضربه سر ژیرو را مهار کرد) و رشادت های خاویر ماسکرانو در بازی برگشت و البته نبوغ گلزنی مسی، نیمار و سوارز نبود، شاید تیم آرسن ونگر به یک چهارم نهایی راه پیدا می کرد. البته آبی و اناری ها در مجموع دو بازی موقعیت های زیادی را هم روی دروازه آرسنال خلق کردند که شاید در صورت به بار نشستن، تحقیری به مراتب سنگین تر برای توپچی ها رقم می خورد.

 

همه چیز برای انریکه و شاگردانش خوب پیش می رفت تا اینکه ال کلاسیکوی دور برگشت فرا رسید. مرگ یوهان کرایف بزرگ همه چیز را مهیای طوفان به پا کردنِ بارسلونا کرد. تیمی که توانسته بود رئال مادرید را در خانه خودش با 4 گل در هم بکوبد، آمده بود تا در نیوکمپ این کار را تکرار کند و قهرمانی خود در لا لیگا را با دبل رئال جشن بگیرد.

 

اما بازی منفعل و سردرگم بارسلونا این اجازه را به رئالی ها داد تا با اتکا به خط حمله زهر دار خود تیم محبوب کاتالونیا را به زانو در آورند. عملکرد عالی BBC  برابر بازی نه چندان خوب MSN  باعث شد تا زین الدین زیدان اولین ال کلاسیکوی خود را با پیروزی پشت سر بگذارد.

 

این درست نقطه شروع تیره روزی های بارسلونا بود؛ در قرعه کشی یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا مشخص شد که اتلتیکو مادرید حریف بلوگرانا خواهد بود. تیمی که تا آن موقع در 6 مصاف خود برابر بارسای انریکه، متحمل 6 شکست شده بود!

 

 

اتلتیکو درست همانند دو فصل پیش که طومار بارسا را پیچید، بار دیگر این تیم را "نقره داغ" کرد. با اینکه بازی رفت با نتیجه 2 بر 1 به اتمام رسیده بود، نمایش دور از انتظار شاگردان انریکه در بازی برگشت (که دیشب برگزار شد)، باخت 2 بر 0 را در بر داشت و این گونه شد که تیمی که می خواست سه گانه را فتح کند، در آوریل 2016، از این کار باز بماند!

 

چه دلایلی می تواند به افت این تیم منجر شده باشد؟ یا به عبارت بهتر، چه بلایی بر سر تیم آماده ی یک ماه پیش آمده که حالا دیگر نمی تواند براحتی دروازه حریفانش را باز کند؟ در اینجا به بررسی چند عامل می پردازیم:

 

یک - غرور مجموعه بارسلونا در فصل جاری؛

 

همان طور که گفته شد، برای طرفدار بارسا هیچ چیز به اندازه یکه تازی تیمش و افول رئال مادرید، لذت بخش نیست. در دورانی که بارسلونا می تازید کمتر کسی فکر می کرد که این تیم به بن بست بخورد.

 

رفتار برخی از بازیکنان بارسلونا خصوصا "جرارد پیکه" در دوران اوج این تیم هیچ نشانی از مسلک یک بارسایی که هموراه به حریف احترام می گذارد، نداشت.

 

به عقب تر برگردیم، به زمانی که پپ گواردیولا هدایت آبی و اناری ها را بر عهده داشت؛ بسیاری این مربی را نه تنها به خاطر نتایج و سبک فوق العاده ای که برای بارسا به ارمغان آورد، بلکه به خاطر سجایای اخلاقی او  و تیمش که همواره بر ادای احترام به تیم مقابل استوار بود، دوست دارند؛ همین کارها باعث شده بود که خیلی ها تیم رویایی پپ را بهترین تیم تاریخ بدانند.

 

گواردیولا حتی بعد از تحمیل بردهای سنگین به رئالی که مورینیو را روی نیمکت خود می دید، با احترام در مورد رقیب دیرینه صحبت می کرد، احترامی که به بازیکنانش هم یاد داده بود.

 

 

جدال های لفظی جرارد پیکه با آربلوا، گوتی، گرانرو و خیلی از رئالی های دیگر در فضای مجازی، صدای ژاوی، کاپیتان سابق بارسلونا را - در حالی که در خاورمیانه زندگی و فوتبال بازی می کرد! - در آورد! این موضوع به خوبی مشخص می کند که بازیکنان بارسلونا به چنان تفرعنی (غرور و تکبر بیش از حد) رسیده بودند، که خود را روئین تن می دیدند، گویی که هیچ تیمی در دنیا جلودارشان نیست!

 

دو - خرید های نامناسب باشگاه و خستگی بازیکنان

 

اگر به ترکیب بارسلونا در طول این فصل نگاه کنید، متوجه می شوید، مجموعه ای ثابت از بازیکنان در اکثر بازی ها به میدان رفته اند. MSN  هر چه قدر هم عالی کار کند نمی تواند یک فصل کامل را بدون استراحت  و بدون بازیکن جانشین دوام بیاورد. در دورانی که مسی مصدوم بود، نیمار و سوارز به خوبی جورش را کشیدند، اما حقیقتا مگر می شود که تمام بار گلزنی و نتیجه گیری را روی دوش سه بازیکن انداخت؟

 

باز هم به بارسلونای پپ نگاه کنید؛ وجود مدافعان گلزنی همچون کارلس پویول و همین پیکه و البته میلِ  هافبک های تیم به گلزنی باعث شده بود تا این امر خیلی راحت تر  صورت بگیرد.

 

به علاوه آردا توران و الکس ویدال به هیچ عنوان بازیکنانی در سطح بارسلونا نبودند، چه برسد به اینکه حتی همین بازیکنان معمولی یک نیم فصل را هم روی نیمکت بنشینند! توماس ورمائلن هم که بیشتر از اینکه رنگ نیوکمپ را ببیند، در کلینیک بستری بود و شاید بدترین خرید تاریخ باشگاه باشد!

 

 

به این ترکیب جرمی متئوی معلوم الحال را هم اضافه کنید، بازیکنی که ضرر  و زیانش به مراتب بیشتر از فوایدش است!

 

اصرار انریکه به حفظ ترکیب اصلی تیمش و از دست رفتن فرصت نقل و انتقالات زمستانی برای بارسا، باعث شد تا فشار زیادی به بازیکنان این تیم بیاید و فاصله معنی دار ترکیب اصلی و نیمکت این تیم هم در این بین مشهود بود!

 

سه - فشردگی مسابقات

 

بارسلونا در این فصل در چند جبهه می جنگید؛ لا لیگا و کوپا دل ری، لیگ قهرمانان اروپا و جام جهانی باشگاه ها؛ هر یک از این مسابقات و نوع برنامه ریزی آنها باعث شد تا بازیکنان با خستگی در دیگر تورنمنت ها قدم بگذارند.

 

به علاوه حضور چند تن از بازیکنان این تیم در تیم ملی اسپانیا و انجام مسابقات فیفا دِی هم مزید بر علت شد تا بارسلونا نتواند سرِ بزنگاه مانع افت خود شود. افتی که به قیمت از دست رفتن لیگ قهرمانان اروپا، شکست در ال کلاسیکو و شاید از دست رفتن لا لیگا و کوپا دل ری باشد!

 

آنچه برای هواداران بارسلونا در سراسر جهان اهمیت دارد، این است که انریکه باید دست بجنباند تا بیشتر از این تیمش در منجلاب دست و پا نزند...



سایت منتشر کننده مطلب: ورزش 11

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۵۱
سوران زوراسنا


نویسنده مطلب: مسعود شریفی

سایت منتشر کننده مطلب: ام اس پی سایت


مقدمه

پایتون یک زبان سکریپتی و بسیار قدرتمند و گسترده هستش و این روزا می تونید آثاری از نفوذش رو تقریبا همه جا ببیند از پروژه های ساده و بسار کوچک گرفته تا پروژه های عظیم چون برخی از نرم افزار های NASA . شاید بپرسید دلیلش چیه ؟ خوب دلایل زیادی داره . اینم بگم که هر زبانی برای یک استفاده بخصوص طراحی شده و تو همون زمینه بهتر جواب میده . زبانی مثل Pascal برای آموزش برنامه نویسی , زبانهایی چون C و اسمبلی هم واسه برنامه های سیستمی و سیتم عامل و زبانی چون php برای طراحی سایت . و استفاده از هر یک به جای دیگری امکان پذیر ولی نا صحیح می باشد . حالا دیگه کسی نمی یاد gui خودش رو با C کار کنه !! علاوه بر اینکه Python زبانی عملی برای برنامه های کاربردی میباشد یه جورایی میشه ازش تو زمینه هایه دیگه ای مثلا برنامه نویسی سیستمی – رابط کاربری (gui) – کامپوننت – برنامه نویسی اینترنت – برنامه های عددی و محاسباتی – برنامه های پایگاه داده – پردازش تصویر – هوش مصنوعی – اشیا توضیع شده – شبیه سازی – روباتیک – برنامه نویسی موبایل – امنیت و شبکه و … استفاده کرد !!!!

و اما چرا باید از پایتون استفاده کنیم ؟؟

پایتون شی گراست

پایتون زاتا یک زبان شز گراست و از ویژگی های پیشرفته شی گرایی چون وراثت – چند شکلی – سربار گزاری عملگر و … پشتیبانی می کند اگر شما با برنامه نویسی شی گرا آشنایی ندارید پایتون یک راه حل عالی واسه یاد گرفتنشه !!! نکته جالب و یک ویژگی منحصر به فرد پایتون که لقب چسب را بارای پایتون به ارمغان آورده امکان استفاده از کد ها و کلاس های نوشته شده در زبانهای دیگری چون ++ C و Java هستش و یه جورایی کار چسباندن قطعات کد جدا و فقط نوشتن بدنه اصلی به عهده پایتون است .

پایتون رایگان است !!

پایتون یک زبان رایگان و باز متن هستش که این روزا بحث اکثر محافل شده . با کمی توجه به این نکته که دیر یا زود قانون کپی رایت (اون طوری که من از منابع موثق شنیدم ۲ سال بعد !!)می یاد و فکر نمی کنم تو کشوری مثل ایران و پس از جوی مثل الان کسی حاضر بشه یه نر افزار رو با قیمت واقعی اون بخره ( مثلا ۱۰۰ هزار تومن واسه ویندوز !!) پس می شه گفت تها گزینه واسه ما نرم افزار های باز متن و رایگان هستش البته تنها دلیل رایگان بودت این دسته از نرم افزار ها نیستش . موضوعات مهم دیگری هم هست که خودشون یه مقاله جدا هستن …
پایتون یک زبان پورتابل یا قابل انتقال می باشد :
چون پایتون با زبان پورتابل C نوشته شده می تواند به صورت مجازی بر روی هر سیستمی کامپایل و اجرا شود . اگه یادتون باشه گفتم این یه زبان اسکریپتی یعنی در حالت معمول به فایل اجرایی تبدیل نمی شه بلکه یک ماشین مجازی فایل کد رو می خونه و همزمان اونارو تفسیر کرده و اجرا می کنه . پس شما می تونید یک برنامه رو تو ویندوز بنویسید و سپس انو بدون تغییر روی لینوکس یا مکینتاش یا هر سیستم عامل و سخت افزار دیگری که پایتون روی آن نصب باشد اجرا کنید .

پایتون قدرتمند است

پایتون یه زبان چند رگه هستش . پایتون از زبانهای اسکریپتی (برای مثال : Tcl , Scheme , Perl) و زبانهای سیستمی (برای مثال : C++ , C و Java ) مشتق شده . بنابراین تمام سادگی و راحتی کار زبان های اسکریپتی و ویژگی ها و قدرت زباهای سطح پایین را داراست .
پایتون قابلیت استفاده از کد های نوشته شده با سایر زبان ها را دارد :
این ویژگی یکی از پرکاربرد ترین و قوی ترین ویژگی های پایتون می باشد . شما می توانید قطعه از کد را در زبانی چون C , C++ و Java نوشت اونو تبدیل به فایل اجرایی کرد و سپس ازش در برنامه نوشته شده با پایتون استفاده کرد . و یا از توابع کتابخانه و کامپوننت هایی چون COM API استفاده کرد .


یادگیری و استفاده از پایتون بسیار راحت می باشد

بی شک و حداقل از نظر من و بسیاری از برنامه نویسان پایتون این زبان یکی از آسان ترین زبان ها برای یادگیری و استفاده می باشد و از آن به عنوان یک زبان سریع برنامه نویسی یاد می کنند . این زبان نیازی به کامپایل ندارد و شما مستقما می توانید پس از نوشتد کد و با یک دستور آن را اجرا کنید . دستورات این زبان بسیار نزدیک به زبان انسان می باشد . برای مثال برنامه Hello World را که اولین برنامه ساده می باشد را در دو زبان C و Python مقایسه کنید :

#include <stdio.h>
int main()
{
printf("Hello World ");
return 0;
}

ابتدا باید این برنامه را بنویسید و آن را یا دستوری چون cc helloworld.c -o hello کامپایل و سپس با دستور hello/. اونو اجرا کنید . اما بوسیله پایتون در یک فایل متنی بنویسید :

print "Hello World !!"

و با دستور python hi.py اونو اجرا کنید .
با کم شدن حجم کد برنامه نویسی راحت تر و رفع اشکال و توسعه آن آسان تر می شود .


اهمیت پایتون

مطمن هستم با اهمیت لینوکس و نرم افزار های باز متن در ایران آشنا هستید همانطور که می دانید سیستم عامل ملی ما بر پایه لینوکس می باشد و این لازمه توسع برنامه نویسی تحت لینوکس را برایمان آشکار می کند . شاید فکر کنید زبان برنامه نویسی و انتخاب اکثر لینوکس کاران C می باشد این تفکر درستی است اما نه برای برنامه هلی کاربردی مانند یک برنامه حسابداری . پایتون در سراسر دنیا از اهمیت ویژهای برخوردار می باشد و رفته رفته به جایگاه اصلی و لایق خود نزدیک می شود . جالب است بدانید مایکرو سافت نیز این زبان را با نام IronPython در تکنولوژی Net. خود گنجانده است !!
به نظر من وظیفه ما این است که با تلاش و همکاریکشورمون ایران رو نیز به جایگاهی که باید خیلی وقت پیش آنجا می بودیم پیش ببریم .

آشنایی با پایتون

یه توضیح کوچولو : من تمام مثال ها رو مطابق با لینوکس (FC4) می نویسم و تست می کنم و همه دستورات در این محیط هستش و راستش بخواهید آشنایی چندانی با معادلشون تو ویندوز ندارم اما اگه بخواهید و سئوالی باشه می تونم برم دنبالش و تا جایی که ممکنه یه چیزایی بنویسم . هرجا که لازم بود بگید . شما می تونید پایتون رو برای نصب تو ویندوز یا لینوکس از اینترنت و سایت خود پایتون دانلود کنید . اکثر توزیع های کنونی لینوکس یه نسخه از مفسر پایتون رو دارند .

قبلا ما از پایتون به عنوان یک زبان برنامه نویسی یاد کردیم . اما پایتون نام یک بسته نرم افزاری به نام مفسر نیز هست که کار اصلی آن اجرای برنامه می باشد . مفسر سطر به سطر کد برنامه ( Python ( را خوانده و همزمان اجرا می کند . در حالت کلی یک برنامه پایتون به ۴ طریق اجرا می شود :
– به حالت محاوره ای
– به عنوان ماجول پایتون
– به عنوان فایل اسکریپت unix
– از داخل یک سیستم دیگر
– متد های خاص یک سیستم عامل
حالت محاوره ای راحترین حال اجرای کد در پایتون می باشد . کافی هست کلمه پایتون رو وارد کنید :

# python

و سپس دستورات خود را به صورت محاوره ای وارد کنید :

>>>print "Hello world!"
!Hello world

برای خروج  Ctrl-D را بفشارید (Ctrl-Z در برخی سیستم عامل ها)

در حالت دوم فایلی را با پسوند py ایجاد و کد خود را درون آن بنویسید :

import sys
print sys.argv

و سپس از طریق ترمینال آن را اجرا کنید :

python test1.py –I eggs –o bacon
['test1.py', '-I', 'eggs', '-o', 'bacon']

این برنامه بسیار کوچک که با نام test.py ذخیره شده پارامتر های ورودی را به صورت یک لیست به نمایش می گذارد . دستور معادل آن در ویندوز عبارت است از :

C:\book\tests> python test1.py -i eggs -o bacon
['test1.py', '-i', 'eggs', '-o', 'bacon']

حالت سوم اجرا در حال اسکریپت می باشد . این نوع فایل متنی حالت اجرایی داراست و مشخصه آن اولین خط آن می باشد که یک مثال ساده عبارت است از :

#!/usr/bin/env python
print 'The Bright Side of Life' # comment

توضیح اینکه اولین خط این برنامه را با کامنت ( توضیحات ) اشتبا نگیرید این سطر به این معنی است که کل کد ادامه فایل را با برنامه ای که آدرس آن پس از عبارت !# آمده فرستاده و به اجرا در می آید . پس این خط آدرس فایل اجرایی مفسر پایتون به همراه علامت های !# است . سپس این فایل را به حالت اجرایی تبدیل کرده و اجرا کنید :

chmod +x test2.py
test2.py/.
The Bright Side of Life

خوب فکر می کنم تا این حد کافی باشه لازم به ذکر هستش که روی دستورات ساده و بدیهی زیاد وقت نمی ذاریم و یکم سریع جلو می ریم تا زود تر به مثال های عملی و به درد بخور تر برسیم .

عبارات

– عبارات و انجام محاسبات ریاضی بسیار شبیه سایر زبانهای برنامه نویسی می باشد

۳ + ۵
۳ + (۵*۴)
۳ ** ۲
'Hello' + 'World'

مقدار دهی متغییر ها

– نوع متغییر ها به صورت دینامیکی تعیین می شود و در طول اجرای برنامه ممکن است تغییر یابد
– متغییر ها تنها اسمی برای یک شی می باشند و همانند زبان C به یک نقطه از حافظه اشاره نمی کنند

a = 4
b = a * 4.5
c = (a+b)/2.5
a = "Hello World"

همانطور که مشاهده می کنید تعریف یک متغییر به وسیله مقدار دهی آن انجام می شود و این نظریه درست نیست که در پایتون نیازی به تعریف متغییر نمی باشد برای مثال استفاده از کدی مثل
Print xباعث نمایش یک پیغام خطا خواهد شد چون متغییر x قبلا تعریف (مقداردهی)نشده است .
نکته دیگر اینکه ما در پایتون نیازی به تعیین نوع یک متغییر نداریم برای نمونه در مثال بالا متغییر a ابتدا مقدار صحیح (int) می باشد و سپس از آن برای نشان دادن یک رشته استفاده شده است.

شروع برنامه نویسی

رشته

رشته اولین نوع داده ای است که باهاش آشنا می شید . فرق رشته در پایتون با اکثر زبان های برنامه نویسی اینکه یک کاراکتر به عنوان یک رشته با طول یک می باشد . توضیح دیگر علامت نقل قول دوگانه و منفرد تقریبا کار یکسانی انجام می دن البته فرقهایی دارند که به مرور و با مثال آشنا خواهید شد از ۳ علامت نقل گول هم برای وارد کردن رشته هایی دارای علامت های خاص استفاده می شود.

>>> ‘Ali said “How\’re we supposed to know that?”’
‘Ali said “How\’re we supposed to know that?”’

>>> “””This is kind of a special string, because it violates some
…     rules that we haven’t talked about yet”””
“This is kind of a special string, because it violates some\n     rules that we
haven’t talked about yet”

فرمت بندی رشته

شبیه منطقی مانند فرمتد بندی C می باشد :

>>> “Mehdi %s” % (“ Bayazee”)
‘Mehdi Bayazee’

>>> “%-۱۰s %s %10s” % (“Name”, “Id”, “Family”)
‘Name       Id     Family’

>>> “Controlling the number of decimal places shown: %.02f” % ۲۵.۱۰۱۰۱۰۱۰۱
‘Controlling the number of decimal places shown: 25.10’

اعداد و عملگر ها

پایتون دارای نوع های پیش فرض integers,long numbers,floating-point(float), imaginary numbers می باشد . برای اطلاع از نوع یک متغییر در هر لحظحه می توانید از دستور type استفاده کنید:

>>> x=2000
>>> type(x)
<type ‘int’>

>>> type(999999999999)
<type ‘long’>

>>> type(1.0)
<type ‘float’>

در مورد تقدم عملگر و عملگر و بسیاری از بحث های تکراری توضیحی داده نمی شود و به مرور با آنها آشنا خواهید شد .
استفاده از سایر انواع پیشرفته پایتون :
خوب تقریبا از این بخش وارد مباحث ویژه پایتون می شویم . پایتون دارای ۳ نوع درونی و پیشرفته تقریبا قابل مقایسه به آرایه و ساختمان C
می باشد . که عبارت است از :
۱.Tuples
۲.Lists
۳.Dictionaries
Tuple یا توالی غیر قابل تغییری از داده همانند آرایه می باشد با این تفاوت که پس از تعریف و مقدار دهی اولیه قابل هیچ گونه تغییری نمی باشد . علامت مشخصه آن در هنگام تعریف پارانتز می باشد.

>>> filler = (“string”, “filled”, “by a”, “tuple”)
>>> print “A %s %s %s %s” % filler
A string filled by a tuple

>>> print “The second element of the tuple is ‘%s’” % filter[1] The second element of the tuple is ‘filled’

همانطور که متوجه شدید اندیس همانند C از صفر شروع می شود . برای پیدا کردن طول (تعداد اعضا) یک تیوپل از دستور len استفاده می شود هرگونه تلاش برای تغییر یا دسترسی به اندیس بیشتر از طول تیوپل باعث نمایش خطا می شود:

>>> print “%d” % len(filter)
۳
>>> print a[len(filter) - 1] tuple

List یا توالی قابل تغییری از داده همانند تیوپل می باشد با این تفاوت که قابلت تغییر و گسترش را دارا می باشد علامت مشخصه آن براکت می باشد .

>>> breakfast = [ “coffee”, “tea”, “toast”, “egg” ] >>> count = 1
>>> print “Todays breakfast is %s” % breakfast[count] Todays breakfast is tea

و همانطور که گفتیم لیست امکان تغییر را دارا می باشد .

>>> breakfast[2]="milk"
>>> breakfast
['coffee', 'tea', 'milk', 'egg']

توجه کنید که شما می توانید تنها عناصر موجود را تغییر دهید برای اضافه کردن عناصر و داده های جدید از دستور append استفتده می کنیم .

>>> breakfast.append(“waffle”)
>>> breakfast
['coffee', 'tea', 'milk', 'egg', 'waffle']

اگر قصد دارید تعداد بیشتری از داده ها را در قالب لیست یا تیوپل به لیست موجود اضافه کنید بدین منظور از دستور extend استفاده می کنیم

>>> breakfast.extend([“juice”, “decaf”, “oatmeal”])
>>> breakfast
[‘coffee’, ‘tea’, ‘milk’, ‘egg’, ‘waffle’, ‘juice’, ‘decaf’, ‘oatmeal’]

Dictionary شبیه به لیست و تیوپل می باشد با این تفاوت که ایندکس دیکشنری عددی نمی باشد و می تواند شامل رشته یا در اصطلاح هر اسم دیگری باشد !!

>>> dic={}
>>> dic["name"]="mehdi"
>>> dic["family"]="bayazee"
>>> print dic
{'name': 'mehdi', 'family': 'bayazee'}

نام ایندکس در دیکشنری keys یا کلید و مقدار هر کلید value نامیده می شود . که برای بدست آورد کلیدها و مقادیر می توانید از توابع ()keys و ()values استفاده می شود :

>>> dic.keys()
['name', 'family'] >>> dic.values()
['mehdi', 'bayazee']

نکات

می توانید در پایتون از اندیس دهی معکوس استفاده کنید ! به این صورت که اندیس ۱- آخرین عضو آرایه می باشد .
تکه تکه کردن (Slicing) آرایه و رشته از طریق ترکیب اندیس آغازین و پایانی صورت می گیرد .

>>>last_names = [ “Douglass”, “Jefferson”, “Williams”, “Frank”, “Thomas” ] >>>last_names[-1] 'Thomas'
>>>last_names[-5] 'Douglass'
>>> s[1:4] ['Jefferson', 'Williams', 'Frank'] >>> s[0][0:6] 'Dougla'

برای مشاهده اعضا هر کلاس (متغییر ها و توابع) می توانید از دستور dir استفاده کنید .

>>> s=[] >>> dir(s)
['__add__', '__class__', '__contains__', '__delattr__', '__delitem__', '__delslice__', '__doc__', '__eq__', '__ge__', '__getattribute__', '__getitem__', '__getslice__', '__gt__', '__hash__', '__iadd__', '__imul__', '__init__', '__iter__', '__le__', '__len__', '__lt__', '__mul__', '__ne__', '__new__', '__reduce__', '__reduce_ex__', '__repr__', '__reversed__', '__rmul__', '__setattr__', '__setitem__', '__setslice__', '__str__', 'append', 'count', 'extend', 'index', 'insert', 'pop', 'remove', 'reverse', 'sort']

برای دسترسی با مستندات هر دستور یا کلاس می توانید متغییر __doc__ آن دستور استفاده کنید.

>>> print (s.__doc__)
list() -> new list
list(sequence) -> new list initialized from sequence's items

شرط و حلقه

قبل از اینکه وارد مبحث شرط (if) بشیم یکی از جالبرترین جنبه های پایتون رو توضیح می دم . برخلاف زبانهای دیگری چون C و Pascal که از علایم و عباراتی چون {} و begin,end و … برای نمایش شروع و پایان یک قطعه کد استفده می کنند پایتون دارای علامت یا عبارت خاصی برای این منظور نمی باشد !! و عمل مشخص کردن محدوده یک عبارت که شامل قطعه کد می باشد (مثلا تابع – دستورات شرطی – حلقه – کلاس و … ) از فاصله گزاری استفاده می گردد . به این صورت که پس از خطی که بقیه دستورات زیر مجموعه آن می باشند به اندازه دلخواه فاصله یا تورفتگی داده می شود این فاصله های یکسان تا زمانی ادامه می یابد که محدوده دستور پایان یابد . که این روش باعث کاهش مقدار برنامه و خوانایی برنامه می شود .

دستور شرطی if

شکل کلی if در پایتون به صورت زیر می باشد.

:    شرط   if
دستورات

مثال : شرط اول به علت اختلاف حرف m مقدار false بوده و هیچ مقداری نمایش داده نمی شود . اما در بخش بعدی با استفاده از تابع عضو کلاس رشته و تبدیل هر دو رشته به حروف کوچک مقدار شرط درست بوده و متن دلخواه چاپ می شود .

>>> if "mehdi" == "Mehdi" :
...     print "Same !!"
...
>>> if "mehdi".lower() == "Mehdi".lower() :
...     print "Same !!"
...
Same !!

به فاصله داده شده در اول دستور print توجه نمایید . با این توضیح هرگونه فاصله اضافی که باعث ایجاد ابهام گردد تولید خطا می کند . در کد زیر فلش زیر حرف p در دستور print نشان دهنده محل اشتباه منطقی موجود می باشد .

>>>     print "Some space !!"
File "<stdin>", line 1
print "Some space !!"
^
SyntaxError: invalid syntax

علامات بکار رفته برای مقایسه دو عبارت و ترکیب عبارات شرطی مطابق علایم زبان C می باشد علایمی چون :
“>” , “<” , “==” , “=!” , “&” , “|” , “=>” , “%” و …
که البته می توانید بجای “&” از and و بجای “| ” از or استفاده کنید .

دستورات تکرار

حلقه while

اولین دستور تکرار یا حلقه while می باشد . به مثال زیر توجه کنید :

>>> omelet={“egg”:۲,“mushroom”:۵,“pepper”:۱,“cheese”:۱, “milk”:۱}
>>> ingredients = omelet.keys()
>>> ingredients
[‘cheese’, ‘pepper’, ‘egg’, ‘milk’, ‘mushroom’] >>> while len(ingredients) > 0:
...      current = ingredients.pop()
...      print “Adding %d %s to the mix” % (omelet[current],current)
...
Adding 5 mushroom to the mix
Adding 1 milk to the mix
Adding 2 egg to the mix
Adding 1 pepper to the mix
Adding 1 cheese to the mix

در این مثال ابتدا یک دیکشنری را تعریف می کنیم . (به تعرف یکجا و جدید توجه کنید ) سپس از طریق دستور ()keys کلید (اندیس) های دیکشنری را در متغییر دیگری به نام ingredients می ریزیم . و با وارد کردن نام آن محتویات متغییر را مشاهده می کنیم . (این نوع نمایش فقط در حالت محاوره ای عمل می کند ) سپس با استفاده از دستور while و تا زمانی که تعداد اعضای متغییر ingredients بزرگتر از صفر است وارد حلقه می شویم با دستور ()pop که یک عنصر را از لیست جدا کرده (حذف کرده) و بر می گرداند یکی یکی اعضا لیست ingredients که همان کلید های دیکشنری omelet هستند را در داخل متغییر current ریخته و در سطر بعدی چاپ می کنیم .

حلقه for

دستور بعدی برای حلقه … for … in می باشد . که شبیه به دستور while می باشد با این تفاوت که در این حالت نیازی به تعیین شرط پایان حلقه نبوده و در ضمن متغییری که به تک تک عناصر لیست اشاره می کند ایجاد می گردد که می توانید از آن در داخل حلقه استفاده کنید . معادل مثال بالا را با for به صورت زیر می باشد:

>>> for ingredient in omelet.keys():
...     print “adding %d %s to the mix” % (omelet[ingredient],ingredient)

همانطور که مشاهده می کنید کد نوشته شده با for بسیار بهینه تر و کوتاهتر می باشد . منطق for در پایتون کمی متفاوت می باشد . که شما متغییر ( ingredient ) و یک لیست از عناصر ( ()omelet.keys ) می باشد که با عبارت کلیدی in از هم جدا شده اند . روند حلقه به این صورت است که متغییر تعریف شده به تک تک عناصر لیست اشاره خواهد کرد .
همانند زبانهای دیگر حلقه دارای دستوراتی برای جلوگیری از اجرای حلقه بدون تست شرط و نیز جلوگیری از اجرای بخشی از دستورات و تست دوباره شرط می باشد .
با استفاده از break می توانید بدون تست شرط حلقه را ترک کنید . و دستور continue از اجرای دستورات جلوگیری کردی مقدار متغییر را تغییر داده و شرط را بررسی می کند .
استفاده از else در دستورات تکرار :
شاید بهتر بود نام این دستور done یا on_completion بود . چون در آخر حلقه های تکرار می یاد و زمانی اجرا می شه که حلقه بطور کامل و برای تمامی مقادیر اجرا شده باشه و دستوری مانند break اجرای عادی حلقه رو ناقص نکرده باشه .
دو مثال از استفاده else در حلقه for که در اولی به علت اجرای کامل حلقه اجرا نمی شود ولی در مثال دوم اجرا شده است:

>>> for food in (“pate”, “cheese”, “crackers”, “yogurt”):
...     if food == “yogurt”:
...             break
... else:
...     print “There’s no yogurt!”
...
>>> for food in (“pate”, “cheese”, “crackers”):
...     if food == “yogurt”:
...             break
... else:
...     print “There’s no yogurt!”
...
There’s no yogurt!

به تو در تو بودن if و for و رعایت فاصله دقت کنید . توجه کنید که else دقیقا زیر for نوشته شده است پس متعلق به for می باشد نه if !! در حلقه دوم چون yogurt در تیوپل موجود می باشد (تیوپل است چون از پارانتز استفاده شده !) شرط if اجرا می گردد و با دستور break از اجرای ادامه حلقه جلوگیری می شود بنابرین بخش else حلقه به اجرا در می آید.

مدیریت خطاها

شما در درس های گذشته نمونه هایی از پیام های خطای پایتون را مشاهده نمودید . که شامل اطلاعاتی در مورد نوعو نحوه بروز اشکال و خطای موجود می باشد . در مثال بالا اگر سعی کنید به اندیسی دسترسی یابید که تعریف نشده با پیغام خطایی مواجه خواهید شد .

>>> omelet["pate"] Traceback (most recent call last):
File "<stdin>", line 1, in ?
KeyError: 'pate'

همانطور که مشاهده می کنید نوع خطا KeyError می باشد . شما می توانید با استفاده از دستور … try … except خطاهای بوجود آمده را مدیریت نمایید در این حالت کد های مورد نظر در داخل بخش try نوشته می شود و با استفده از بخش except و تعیین نوع خطای بوجود آمده دستوراتی را که باید هنگام بوجود آمدن این خطا اجرا شوند را بنویسید . مثالی را مطرح کرده و در آن سعی می کنیم به اندیسی دسترسی یابیم که وجود ندارد .

>>> omelet={“egg”:۲,“pepper”:۱,“cheese”:۱, “milk”:۱}
>>> try:
...     if omelet[“mushroom”] > 0:
...         print “Sure, it have some mushroom”
... except KeyError:
...     print “Aww, there’s no mushroom. Lets go shopping !”
...
Aww, there’s no mushroom. Lets go shopping !

دوباره به تورفتگی کدها دقت کنید . شما می توانید مدیریت دلخواه و قدرتمندی بر روی انواع مختلف خطا های موجود داشته باشید .

زمانی که یک خطای زمان اجرا (runtime) اتفاق می افتد حالتی پیش می آید که اصطلاحا به آن استثنا می گویند . که معمولا برنامه اتمام یافته و پایتون یک پیام ارور یا خطا چاپ می کند .
برای مثال عمل تقسیم بر صفر یک خطا یا استثنا ایجاد می کند :

>>> print 55/0
Traceback (most recent call last):
File "<stdin>", line 1, in ?
ZeroDivisionError: integer division or modulo by zero

و یا در حالت های دیگر اگر بخواهید برای مثال به اندیسی از یک آرایه (لیست , دیکشنری یا تیوپل ) دسترسی داشته باشید که وجود ندارد دوباره یک استثنا می باشد . در همه حات ها پیام خطا دارای دو بخش می باشد نوع خطا که قبل از دو نقطه می آید و توضیحی در مورد خطا که بعد از دو نقطه ظاهر می گردد . معمولا پایتون در بخشی به نام Traceback محل وقوع خطا را نیز مشخص می کند .
معمولا ما قصد داریم تعداد این خطا ها به حداقل برسد . ولی چون به صفر رساندن آنها غیر ممکن می باشد باید تمحیداتی را برای مدیریت این خطاها و جلوگیری از خاتمه برنامه باندیشیم . در پایتون می شه این مدیریت بر خطاها و استثناها را از طریق try و except انجام داد .
برای مثال فرض کند شما نام یک فایل را از کاربر می گیرید و قصد دارید آنرا باز کنید اگر مشکلی در انجام این فرایند پیش بیاید برای مثال اگر فایل موجود نباشد نمی خواهیم برنامه قفل کند یا ناخواسته خاتمه یابد بلکه ما می خواهیم این خطاها مدیریت شده و کاربر از خطای اتفاق افتاده آگاه شده و تصمیمی درست در جهت رفع آن بیندیشد یا حتی خود برنامه تصمیم گیری کند .
به مثال زیر توجه کنید در این مثال نام یک فایل پرسیده شده و با استفاده از try و except سعی بر باز کردن آن می گردد :

filename = raw_input('Enter a File name : ')
try :
fp = file(filename, "r")
except :
print 'There is no file named ', filename

وقتی پایتون به این قطعه کد می رسد ابتدا کد های بخش try را اجرا می کند در صورتی که هیچ خطا و استثنایی اتفاق نیفتد بخش except را نادیده گرفته و کد های بعد آنرا اجرا می کند . اما در صورتی که خطایی اتفاق بیفتد ادامه اجرا قطع شده و بخش except اجرا می گردد .
شما می توانید از چنیدن بخش except برای مدیریت خطاهای مختلف استفاده کنید . در درون برنامه خود نیز اگر متوجه اشکالی شدید می توانید یک حالت استثنا را ایجاد کنید تا در بخش دیگر بتوانید آنرا مدیریت نمائید . در زیر مثالی را مشاهده می کنید .

def GetAge():
age = input ("Enter your age : ")
if age < 18 :
raise 'BadNumberError' , 'Your age must be greader than 18 !!'
return age

همانطور که مشاهده می کنید این تابع یک عدد را از کاربر دریافت می کند و اگر مقدار آن کمتر از ۱۸ باشد یک استثنا ایجاد می کند و در حالت عادی اجرای برنامه را متوقف می کند . دستور raise دو متغییر می گیرد اولی نوع استثنا و دومی اطلاعاتی در مورد خطای اتفاق افتاده نوع استثنای BadNumberError یک نوع جدید از استثنا هست که ما از آن در این تابع استفاده کرده ایم .
در هنگام استفاده از try و except می توانید اطلاعات ارسالی از تابع raise را دریافت و چاپ کنید :

>>> s=[] >>> try:
...     print s[1] ... except IndexError,er:
...     print "We have an error : ",er
...
We have an error :  list index out of range

در مثال زیر نیز نحوه مدیریت جدا و همزمان چندین خطا را مشاهده می کنید .

s = [5,6,0,2] x = input("Enter an Index : ")
try:
print "%.2f" %(10.0/s[x])
except IndexError :
print "Sorry , we have not this index !!"
except ZeroDivisionError :
print "The value of this index is zero ! i can not devide it .."

نمونه ای از خروجی

Enter an Index : 2
The value of this index is zero ! i can not devide it ..
Enter an Index : 10
Sorry , we have not this index !!
Enter an Index : 1
۱.۶۷

قراردادن برنامه در فایل

با افزایش حجم برنامه تایپ آن به صورت محاوره ای مشکل خواهد شد و با بروز هر مشکلی کل آن باید دوباره نوشته شود . در ثانی ما اکثر اوقات می خواهیم از برنامه ای که نوشته ایم بعدا استفاده کنیم . پس باید بتوانیم متن برنامه خود را در جایی ذخیره کنیم که بعدا بتوانیم به آن دسترسی داشته باشیم . که در این حالت از فایل اسکریپت استفاده می کنیم که قبلا نیز توضیح داده شده است . میتوانید این فایل را بصورت مستقیم اجرا نمایید . روش دیگری برای اجرا وجود دارد و آن استفاده از مفسر پایتون با پارامتر i می باشد . در این حالت متن فایل اجرا شده و سپس وارد حالت محاوره ای می شود و شما امکان ادامه برنامه اجرا شده و استفاده از توابع م متغییر های درون فایل را در حالت محاوره ای خواهید داشت .

توابع

منطق توابع در پایتون شبیه به دیگر زبانهای برنامه نویسی می باشد . برای تعریف یک تابع از کلمه کلیدی def استفاده می کنیم و سپس نام تابع را نوشته و نام پارامتر ها را در داخل پارانتز وارد می کنیم و با قرار دادن دو نقطه روی هم شروع به تایپ متن تابع می کنیم . در صورتی که اولین سطر بعدی یک رشته یاشد این رشته به عنوان توضیحات کنار گذاشته می شود و شما می توانید با متغییر __doc__ عضو کلاس تابع آن را مشاهده کنید .

def in_fridge ():
“””This is a function to see if the fridge has a food.
fridge has to be a dictionary defined outside of the function.
the food to be searched for is in the string wanted_food”””
try:
count = fridge[wanted_food] except KeyError:
count = 0
return count

دیدن مستندات تابع

>>> print “%s” % in_fridge.__doc__
This is a function to see if the fridge has a food.
fridge has to be a dictionary defined outside of the function.
the food to be searched for is in the string wanted_food

مشاهده سایر متغییر ها و توابع عضو کلاس

>>> dir(in_fridge)
['__call__', '__class__', '__delattr__', '__dict__', '__doc__', '__get__', '__getattribute__', '__hash__', '__init__', '__module__', '__name__', '__new__', '__reduce__', '__reduce_ex__', '__repr__', '__setattr__', '__str__', 'func_closure', 'func_code', 'func_defaults', 'func_dict', 'func_doc', 'func_globals', 'func_name']

متغییر ها و توابعی که با کاراکتر ‘ __ ‘ شروع شده اند خصوصی (private ) می باشند که نوضیحات بیشتر در مورد آنها را در بخش کلاس ها خواهیم آموخت .به هریک از این متغییر ها یا توابع می توان با روشی همانند دسترسی به متغییر __doc__ دسترسی داشت.

استفاده از اسامی یکسان در جاهای مختلف

همانطور که در تابع تعریف شده بالا مشاهده می کنید دیکشنری fridge و رشته wanted_food در داخل تابع تعریف نشده اند و از نتغییر های هم اسمی که در خارج محدوده تابع تعریف شده اند استفاده می کنند . پایتون متن برنامه را به محدوده ای مجزایی به نام scope تقسیم می کند . اسامی و scope که در همه نواحی و در کل برنامه قابل دسترسی می باشد با نام global یا سراسری شناخته می شود . همه اسامی دیگر در داخل توابع در یک سطح پایین تر به نام ناحیه local یا محلی قرار دارند . توابع این ناحیه را با توابعی که در سطح یکسان هستند به اشتراک نمی گزارند . و هر کدام یک ناحیه کاری مجزا دارند . هر نامی در ناحیه بالاتر قابل استفاده در ناحیه پایین تر می باشد با این توضیح که این استفاده فقط مقداری می باشد (نه مرجعی ) یعنی دستورات ناحیه کاری پایین تر نمی توانند تغییری در آنها اعمال کنند و فقط به یک کپی از آنها دسترسی دارند . به مثال زیر توجه کنید .

>>> special_sauce = [‘ketchup’, ‘mayonnaise’, ‘french dressing’] >>> def make_new_sauce():
...     “””This function makes a new special sauce all its own”””
...     special_sauce = [“mustard”, “yogurt”] ...     return special_sauce
...

یک لیست با نام special_sauce در ناحیه کاری بالا (top level) ایجاد گردیده است . و تابعی تعریف می شود که ناحیه کاری آن زیر مجموعه ناحیه کاریی می باشد که متغییر مورد نظر در آن تعریف شده است . پس می توان از درون تابع make_new_sauce به یک کپی از متغییر special_sauce دسترسی داشت . در داخل این تابع متغییری هم اسم با متغییر تعریف شده در سطح بالاتر (global) را تعریف می کنیم و مقداری متفاوت با آنچه قبلا تعریف شده را به آن می دهیم . و آن را با دستور return بر می گردانیم . زمانی که این دستورات اجرا شوند شما مشاهده خواهید کرد که مقدار متغییر تعریف شده در ناحیه سراسری بدون تفییر می ماند.

>>> print “%s” % special_sauce
[‘ketchup’, ‘mayonnaise’, ‘french dressing’] >>> new_sauce = make_new_sauce()
>>> print special_sauce
[‘ketchup’, ‘mayonnaise’, ‘french dressing’] >>> print new_sauce
[‘mustard’, ‘yogurt’]

ابتدا مقدار متغییر special_sauce چاپ کرده و سپس یک متغییر جدید و با استفده از تابع تعریف شده ایجاد می کنیم سپس دوباره محتویات متغییر اصلی را نمایش می دهیم (بدون تغییر می باشد ) و در نهایت متغییر جدید را چاپ می کنیم . بخاطر داشته باشید می توانند از اسامی یکسان ولی متفاوت درون خود استفاده کنند .

ارسال متغییر به تابع

در مثال بالا ما از متغییر های سراسری استفاده کردیم . که این روش همیشه مناسب نمی باشد . ما می توانیم متغییر های خود را به تابع ارسال کنیم . مثال بالا را طوری تغییر می دهیم که متغییر ها را به عنوان پارامتر گرفته و نتیجه را برگرداند .

def in_fridge(some_fridge, desired_item):
try:
count = some_fridge[desired_item] except KeyError:
count = 0
return count

این تابع را در فایلی با نام func1.py ذخیره کرده و با دستور python -i func1.py اجرا کرده و وارد حالت محاوره ای شوید .

>>> fridge = {‘apples’:۱۰, ‘oranges’:۳, ‘milk’:۲}
>>> wanted_food = “oranges”
>>> in_fridge(fridge, wanted_food)
۳

مقدار دهی پیش فرض پارامتر ها

در هنگام فراخوانی تابع باید به هر پارامتر آن یه مقدار نسبت داد (فرستاد). و در صورتی که مقداری به یک پارامتر فرستاده نشود باعث بروز خطای برنامه نویسی خواهد شد . برای جلوگیری از این حالت پایتون شما را قادر می سازد تا برای پارمترها تابع خود مقدار پیش فرض نسبت دهید . این کار را می توانید در هنگام تعریف تابع و با نسبت دادن مقدار پیش فرض بوسیله علامت تساوی به نام پارامتر انجام دهید .

def make_omelet2(omelet_type = “cheese”):

حال شما می توانید این تابع را با ورودی یا بدون ورودی فراخوانی کنید .

تابع در داخل تابع

شما می توانید تابعی را درون تابع تعریف کنید . زمانی که می خواهید تابعی بزگتر و پیچیده را به بخش هایی کوچکتر تقسیم کنید می توانید هر یک از این بخش ها را به عنوان یک تابع درون تابع اصلی تعریف کنید . که در این حالت نحوه تعریف همانند تعریف تابع معمولی می باشد . با این تفاوت که از بیرون تابع اصلی نمی توان به توابع عضو دسترسی داشت .

تست پارامتر ها

چون متغییر ها در پایتون دارای نوع ثابت نیستند و عولا می توان در بازه های زمانی مختلف انواع متفاوتی از یک متغییر را داشت پس امکان ارسال انواع داده های مختلف به توابع هم هست که ممکن است باعث بروز خطا گرددند یا نتایج اشتباهی را تولید کنند . برای جلوگیری از اینگونه موارد باید نوع متغییر خود را قبل از استفاده در داخل تابع تست کنیم .

def make_omelet(omelet_type):
if type(omelet_type) == type({}):
print “omelet_type is a dictionary with ingredients”
return make_food(omelet_type, “omelet”)
elif type(omelet_type) == type(“”):
omelet_ingredients = get_omelet_ingredients(omelet_type)
return make_food(omelet_ingredients, omelet_type)
else:
print “I don’t think I can make this : %s” % omelet_type

در این مثال ابتدا نوع متغییر omelet_type بررسی می شود اگر نوع آن دیکشنری باشد نشان دهنده مواد لازم برای تهیه غذا می باشد پس تابع make_food با این دیکشنری و غذایی با نام omelet که به همراه آن ارسال شده فراخوانی و سپس نتیجه زر طریق دستور return برگشت داده می شود . در قسمت بعدی (elif معدل else if می باشد ) اگر متغییر ارسالی از نوع رشته باشد فرض بر این خواهد بود که نام نوع خاصی از املت می باشد پس ابتدا از طریق تابع get_omelet_ingredients مواد لازم برای پختن آن را بدست آورده و این مواد را همراه با نام آن به تابعی که کار درست کردن غذا را انجام میدهد ارسال می کنیم . در بقیه موارد پیامی را چاپ می کنیم مبنی بر اینکه نمی توانیم غذای خواسته شده را درست کنیم !!

کلاس ها و اشیا

مبحث مهم بعدی در برنامه نویسی پایتون بحث کلاس و اشیا می باشد . من توضیح مختصری در مورد برنامه نویسی شی گرا ارائه می کنم در صورتی که آشنایی با مبحث کلاس و اشیا و برنامه نویسی شی گرا ندارید پیشنهاد می کنم از منابع موجود برنامه نویسی شی گرا استفاده کنید . ولی توضیحات ارائه شده در اینجا نیز تا حدودی شما را با این سبک برنامه نویسی و روشها و ویژگی های آن آشنا خواهد ساخت .
تا کنون با انواع داده های مختلف آشنا شدید و توابعی را نیز نوشته و به کار بردید . همه این توابع و متغییر ها مستقل بوده و بطور مجزا مورد استفاده قرار می گرفتند . این روش که به برنامه نویسی ساخت یافته یا مبتنی بر روال و توابع جدا می باشد کلیت برنامه را به روالها و اجزا کوچکتر تقسیم می کند و باعث آسانتر شدن اشکال زدایی و استفاده مجدد از کد های نوشته شده می شود اما برنامه هایی موسوم به اسپاگتی کد را تولید می کند یعنی برنامه هایی که کد ها همانند ضرف حاوی ماکارونی بهم ریخته و درهم بود و سروته برنامه مشخص نمی باشد . گام بعدی در برنامه نویسی که یک الهام از طبیعت ( OOP (Object Oriented Programming یا همان برنامه نویسی شی گرا است این سبک برنامه نویسی یک برنامه را همانند طبیعت به اشیا سطح بالا تقسیم می کند و هر شی قسمتی از مساله ای را که به دنبال حل آن هستید مدل سازی می کند در این حالت اشیا با یکدیگر در حال تعامل می باشند به نحوی که اجزا و اشیا برنامه همه باهم روند برنامه را پیش می برند . در این صورت ، یک برنامه شی گرا به صورت مدل و شبیه سازی زنده از مساله ای خواهد بود که در صدد حل آن هستید . رکن اساسی برنامه نویسی شی گرا کلاس می باشد که در واقع یک طرح کلی از یک موجودیت مجزا می باشد و اشیا با توجه به آن ایجاد می گردند . یک کلاس شامل متغییر و توابع می باشد و این دو رکن اساسی برنامه در یک موجودیت واحد به نام کلاس جمع شده است . در مثال های قبل شما با این مبحث آشنا شده و حتی از آن استفاده کردید . برای مثال وقتی یک رشته تعریف می کنید این رشته همانند زبانی چون C فقط شامل کاراکتر ها نمی باشد بلکه یک شی از کلاس رشته می باشد و متغییر های عضوی چون مقدار رشته نسبت داده شده و توابع یا اصطلاحا متد هایی را داراست . برای مثال وقتی شما رشته ای را بر قرار دادن یک نقطه بعد از آن و نوشتن عبارتی چون ()upper آن را به حروف بزرگتر تبدیل می کنید در واقع از تابی عضو کلاس و شی رشته استفاده کرده اید . شما اطلاعی از نحوه کار و نوع رابطه این تابع با دیگر تابع ها و متغییر های داخل کلاس رشته ندارید ولی نحوه استفاده از آن را می دانید که این موضوع یکی از جنبه های مثبت برنامه نویسی شی گرا است . متد ها یا توابع در این سبک برنامه نویسی به عنوان یک رفتار و عمل برای کلاسی خاص می باشند که شما کافی است طریقه استفاده از آن را بدانید ! همانطور که قبلا هم گفته شد شما می توانید با دستور dir عناصر (هم متغییر و هم تابع) عضو یک کلاس را مشاهده کنید.

name="Tux-World.Com"
dir(name)
['__add__', '__class__', '__contains__', '__delattr__', '__doc__', '__eq__','__ge__', '__getattribute__', '__getitem__', '__getnewargs__', __getslice__','__gt__', '__hash__', '__init__', '__le__', '__len__', '__lt__', '__mod__','__mul__', '__ne__', '__new__', '__reduce__', __reduce_ex__', '__repr__','__rmod__', '__rmul__', '__setattr__', '__str__', 'capitalize', 'center', 'count','decode', 'encode', 'endswith', 'expandtabs', 'find', 'index', 'isalnum','isalpha', 'isdigit', 'islower', 'isspace', 'istitle', 'isupper', 'join', 'ljust','lower', 'lstrip', 'replace', 'rfind', 'rindex', rjust', 'rsplit', 'rstrip','split', 'splitlines', 'startswith', 'strip', 'swapcase', 'title', 'translate','upper', 'zfill']

متغییر ها و توابعی که به ‘ __ ‘ شروع شده اند عناصر خصوصی یا private کلاس می باشند یعنی شما مجاز به استفاده از آنها نیستید اما می توانید ایتفاده کنید ! در واقع پایتون مانع استفاده شما از این عناصر نمی شود و این بستگی به انتخاب شما دارد . در مثال زیر ابتدا نوع عنصر __len__ از کلاس رشته را بررسی می کنیم . چون نوع آن تابع می باشد آن را اجرا می کنیم . عدد برگشت داده شده همان طول متغییر است . تابع len هم از همین متغییر هر کلاس استفاده می کند به همین دلیل است که می تواند طول داده های پیچیده را نیز مشخص کند .

>>> type (name.__len__)
<type 'method-wrapper'>
>>> name.__len__()
۱۳

ادامه درس را با بیان مثالی کلی و کامل کردن آن ادامه می دهیم . فرض کنید می خواهید از یک یخچال در برنامه خود استفاده کنید ! شبیه سازی یک یخچال درست مثل حالت واقعی آن ، بسیار مفید و کارا خواهد بود و این همان کاری هست که برنامه نویسی شی گرا انجام می دهد . فرض کنید می خواهید اعمالی چون اضافه کردن غذا ، برداشتن آن ، اطلاع از موجود بودن غذا یا میوه ای خاص و یا قرار دادن یا برداشتن بیش از یک چیز در یک زمان خاص را انجام دهید . به عبارت دیگر وقتی شما برنامه ای می نویسید که در آن از اشیا دنیای واقعی استفاده می کنید شبیه سازی عینی آن بصورت یک عنصر واحد به حل مسئله و تسهیل برنامه نویسی کمک شایانی خواهد کرد.

تعریف کلاس

تعریف کلاسزمانی که شما قصد ایجاد یک کلاس و نوشتن کد ها و بخش های مختلف آن را دارید کافی است فقط از عبارت کلاس باضافه نام کلاس استفاده کنید و همانند سایر قطعه های کد آن را با دو نقطه پایان دهید . و سپس شروع به نوشتن کد کنید . در مرحله بعدی می توانید یک نمونه از این کلاس (شی) را ایجاد . اسم خاصی را به آن نصبت دهید سپس از طریق این اسم می توانید به عناصر (متغییر و متد) داخل آن شی (کلاس) دسترسی داشته باشید .
در مثال زیر ساده ترین کلاس ممکنه را می بینید که فقط شامل توضیحات می باشد .

Class Fridge:
"""This class implements a fridge where ingredients can be added and removed individually, or in groups."""

توضیح اینکه هر متنی پس از تعریف کلاس نوشته شود به عنوان مستندات آن کلاس بوده و تاثیری بر اجرای آن ندارد و می توانید به این مستندات از طریق متفییر __doc__ آن کلاس دسترسی داشته باشد .

ایجاد یک شی از کلاس تعریف شده

کد کلاس Fridge را در یک فایل نوشته و آن را بوسیله دستور python -i اجرا کنید . شما اکنون می توانید یک نمونه از کلاس تعریف شده را به همراه اسم آن و پارانتز بازو بسته ایجاد کنید :

>>> f = Fridge()

فعلا این کلاس و درنتیجه ای شی خالی می باشد . البته به این معنی نیست که بی کاربرد است . شما الان هم می توانید آن را تغییر دهید !! در ثانی استفاده از کلاس ها در مبحث استثنا ها کاربرد دارد که در درسهای آینده مفصل بحث خواهد شد . و اما استفاده از شی خالی f و مشاهده مستندات آن :

>>> f.items = {}
>>> f.items["milk"] = 2
>>> f.items["milk"] ۲
>>> f.__doc__
'This class implements a fridge where ingredients can be added and removed individually, or in groups.'

اکنون باید به طراحی کلاس یخچال بپردازید به این منظور باید هدف خود از این کار و نیز کاربرد دقیق کلاس خود را مشخص کنید در اولین گام باید بتوانیم عناصری را در یخچال قرار دهیم . روشهای متعددی موجود است افزودن یک عدد از یک شی و یا چندین موجودیت با تعداد مختلفو به وسیله نوع داده دیکشنری .
در مرحله بعدی شما باید بتوانید اشیایی را از آن بردارید و نیاز دارید همانند موقع قرار دادن اشیا یک عدد از یک عنصر با بصورت گروهی این کار را انجام دهید .
اعمال و خواسته (تابع یا متد) های دیگری نیز مورد نیاز است تا این یخچال کامل شود . به متد هایی که شی را در دسترس قرار می دهد و بوسیله انها با شی تعامل می کنید رابط نام دارند . چون نحوه ارتباط درون کلاس و شی را با محیط بیرون مشخص می کنند . مثال خود را کاملتر می کنیم :

class Fridge:
"""This class implements a fridge where ingredients can be added and re    moved individually, or in groups. The fridge will retain a count of every     ingredient added or removed, and will raise an error if a sufficient quan    tity of an ingredient isn't present.
Methods:
has(food_name[, quantity])-checks if the string food_name is in the fridge.
Quantity will be set to 1 if you don't specify a number.
has_various(foods)-checks if enough of every food in the dictionary is in     the fridge
add_one(food_name) - adds a single food_name to the fridge
add_many(food_dict) - adds a whole dictionary filled with food
get_one(food_name) - takes out a single food_name from the fridge
get_many(food_dict) - takes out a whole dictionary worth of food.
get_ingredients(food) - If passed an object that has the __ingredients__
method, get_many will invoke this to get the list of ingredients.
"""

def __init__(self, items={}):
“””Optionally pass in an initial dictionary of items”””
if type(items) != type({}):
raise TypeError,”Fridge requires a dictionary not %s”%    type(items)
self.items = items
return

همانطور که مشاهده می کنید برای توابع نیز توضیحاتی نوشته ایم . که انجام این عمل توصیه می گردد .
تابه __init__ همان تابع سازنده می باشد این تابع هنگام تعریف کلاس فعال شده و کارهایی را که در داخل آن تعریف شده انجام می دهد . این تابع دو پارامتر دارد . اولی self می باشد که معادل this در دیگر زباهای برنامه نویسی می باشد و به خود شی اشاره می کند و از آن می توان به عناصر داخل کلاس دسترسی داشت . به عبارت دیگر در داخل هر تابعی که خواستید به یکی از عناصر خود کلاس دسترسی یابید باید این متغییر را به عنوان پارامتر ارسال کنید و مثل تابع بالا از آن به همراه جدا کننده نقطه برای دسترسی به عناصر عضو همین شی استفاده کنید . در صورتی که در زبانهای شی گرای دیگری چون ++‍C این کار نیاز نیست . پس در پایتون شما می توانید در داخل یک تابع ، توابع و متغییرهایی هم اسم با متغییر ها و متد های عضو همان کلاس تعریف و استفاده کنید بدون اینکه تداخلی باهم داشته باشند . که در مثال بالا مشهود است و دو نوع متغییر با نام items موجود است یکی به عنوان ورودی و دیگری عضو کلاس .
هنگام نوشتن توابع عضو و متد های یک کلاس باید بیشترین دقت را داشته باشید برای مثال نوشتن توابعی چون برداشتن یک شی از یخچال ، برداشتن دو شی از یخچال و برداشتن چند شی از یخچال باعث تکرار کد های تکراری ، بالا رفتن حجم برنامه و پایین آمدون کارایی و مشکل شدن استفاده از آن خواهد بود و به عبارت کلی تر بهینه نخواهد بود . پس می توان برای مثال قسمت مشترک این متد ها را در یک متد خصوصی و درونی پیاده شازی کرده و در بقیه فقط از آن استفاده کرد . پس بهتر است در مثال ذکر شده یک تابع درونی با نام add_multi__ نوشته شود که دو پارامتر (یکی اسم شی و دیگری تعداد آن) را دریافت کرده و آنها را به محتویات یخچال اضافه کند . در ادامه مثال ذکر شده را کاملتر خواهد شد ولی از تکرار کد های قبلی اجتناب می شود فقط چون تورفتگی در پایتون مهم است تعریف کلاس را که در اینجا مبنای سایر کد ها می باشد ذکر می کنیم .

class Fridge:
# the docstring and intervening portions of the class would be here, and
# __add_multi should go afterwards.
def __add_multi(self, food_name, quantity):
"""
__add_multi(food_name, quantity) - adds more than one of a
food item. Returns the number of items added
This should only be used internally, after the type checking has been
done
"""
if not self.items.has_key(food_name):
self.items[food_name] = 0
self.items[food_name] = self.items[food_name] + quantity

خوب اکنون موقع نوشتن دو تابع دیگر یعنی افزودن یک عدد از یک شی و چندین مقدار مختلف است که هر دو از تابع پایه و درونی تهریف شده بالا ( add_multi__ ) استفاده خواهند کرد .

def add_one(self, food_name):
"""
add_one(food_name) - adds a single food_name to the fridge returns True
Raises a TypeError if food_name is not a string.
"""
if type(food_name) != type(""):
raise TypeError,"add_one requires a string, not %s" %type(food_name)
else:
self.__add_multi(food_name, 1)
return True
def add_many(self, food_dict):
"""
add_many(food_dict) - adds a whole dictionary filled with food as keys and
quantities as values.
returns a dictionary with the removed food.
raises a TypeError if food_dict is not a dictionary
returns False if there is not enough food in the fridge.
"""
if type(food_dict) != type({}):
raise TypeError,"add_many requires a dictionary, not %s" % food_dict
for item in food_dict.keys():
self.__add_multi(item, food_dict[item])
return

اضافه کردن یک عنصر بسیار شبیه به تابع دوم می باشد . و در هر دو از یک کد مشترک و تابع درونی add_multi__ استفاده شده است . اگر از تابع add_one استفاده شود ابتدا نوع آن بررسی می شود تا حتما رشته باشد ( چون نوع های دیگر هم می توانند فرستاده شوند ) سپس تابع درونی add_multi__ را با همان متغییر به همراه عدد یک فراخوانی و در نتیجه شی در یخچال قرار می گیرد . در حالت دوم یعنی امکان اضافه کردن چندین مقدار همزمان ابتدا نوع آن تست می شود در صورتی که دیکشنری نبود پیغام خطایی نمایش داده می شود و در غیر اینصورت با یک حلقه به کلید های آن دسترسی یافته و سپس همان کلید را با مقدار آن را به تابع add_multi__ ارسال می کنیم . همانگونه که مشاهده می کنید از طریق دستور raise که جزو توابع مدیریت استثناها و خطاهای برنامه نویسی می باشد یک پیام انتخابی به همراه نوع خاصی از ارور (یعنی TypeError) نمایش داده شده و برنامه خاتمه می یابد . چند مثال :

>>> f = Fridge({"eggs":6, "milk":4, "cheese":3})
>>> f.items
{'cheese': 3, 'eggs': 6, 'milk': 4}
>>> f.add_one("grape")
True
>>> f.items
{'cheese': 3, 'eggs': 6, 'grape': 1, 'milk': 4}
>>> f.add_many({"mushroom":5, "tomato":3})
>>> f.items
{'tomato': 3, 'cheese': 3, 'grape': 1, 'mushroom': 5, 'eggs': 6, 'milk': 4}


نویسنده مطلب: مسعود شریفی

سایت منتشر کننده مطلب: ام اس پی سایت



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۴۴
سوران زوراسنا


کوروش دوم (به پارسی باستان: 𐎤𐎢𐎽𐎢𐏁کوروش بزرگ یا کوروش کبیر، همچنین سیروس و کورُس (برگردان آن از تلفظ‌های اروپایی)، بنیان‌گذار و نخستین شاه شاهنشاهی هخامنشی بود که به مدت سی سال، در بین سال‌های ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد، بر نواحی گسترده‌ای از آسیا حکومت می‌کرد. کوروش در استوانهٔ خود که در بابل کشف شده، خودش را «فرزند کمبوجیه، شاه بزرگ انشان، نوادهٔ کوروش، شاه بزرگ انشان، نوادهٔ چیش‌پیش، شاه بزرگ انشان، از خانواده‌ای که همیشه پادشاه بوده‌است» معرفی می‌کند. به گفتهٔ هرودوت، کوروش نسب شاهانه داشته‌است و به‌جز کتزیاس، دیگر نویسندگان یونانی، ماندانا دختر آستیاگ را مادر کوروش دانسته‌اند و گزارش داده‌اند که کوروش حاصل ازدواج کمبوجیه یکم و ماندانا بوده‌است. برخی از مورخان امروزی این روایت را معتبر می‌دانند اما برخی دیگر اعتقاد دارند که رواج این روایت ریشه‌های سیاسی داشته‌است و هدفش این بوده که از بنیان‌گذار شاهنشاهی هخامنشی، مردی نیمه‌مادی بسازد تا مادها را با فرمانروایی پارس‌ها آشتی دهد و اصولاً رابطه‌ای بین ماندانا دختر آستیاگ و کوروش قائل نیستند و آن را افسانه می‌دانند.

دربارهٔ کودکی و جوانی کوروش و سال‌های اولیهٔ زندگی او روایات متعددی وجود دارد؛ اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند، اما شرحی که آنها دربارهٔ ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند، بیشتر شبیه افسانه‌است. هرودوت در مورد دستیابی کوروش به قدرت، چهار داستان نقل می‌کند؛ ولی فقط یکی از آنها را معتبر می‌داند. طبق نظر گزنفون از قرن پنجم تا قرن چهارم پیش از میلاد مسیح سلسله داستان‌های متفاوتی دربارهٔ کوروش نقل می‌شده‌است.

کوروش ابتدا علیه ایشتوویگو ، شاه ماد، به جنگ برخاست و سپس به پایتخت حکومت ماد در هگمتانه یورش برد و با کمک‌هایی که از درون سپاه ماد به او شد، هگمتانه را فتح کرد. سپس کرزوس، شاه لیدیه را شکست داد و به‌سوی سارد لشکر کشید و پس از دو هفته، شهر سارد به اشغال نیروهای ایرانی درآمد. کوروش مسئولیت فتح دیگر شهرهای آسیای صغیر را به فرماندهانش واگذار کرد و خود به اکباتان بازگشت و به‌سوی «پارت»، «زرنگ»، «هرات»، «خوارزم»، «باختر»، «سغد»، «گندار»، «ثه‌تَ‌گوش» و «اَرَخواتیش» لشکر کشید. جزئیات این جنگ‌ها در تاریخ ثبت نشده‌است و اطلاع کمی دربارهٔ جزئیات این نبردها وجود دارد.

در بهار سال ۵۳۹ پیش از میلاد، کوروش آهنگ تسخیر بابل را کرد و وارد جنگ با بابل شد. به گواهی اسناد تاریخی و عقیدهٔ پژوهشگران، فتح بابل بدون جنگ بوده‌است و توسط یکی از فرماندهان کوروش به‌نام گئوبروه در شب جشن سال نو انجام شد. هفده روز پس از سقوط بابل، در روز ۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد، خود کوروش وارد پایتخت شد. تصرف بابل نقطهٔ عطفی بود که باعث ایجاد امپراتوری بزرگی در آسیای مرکزی و غربی شد و زمینهٔ بازگشت یهودیان تبعیدی به میهن‌شان در سرزمین اسرائیل (کنعان) را فراهم کرد. کوروش همچنین دستور داد که پرستش‌گاه اورشلیم را بازسازی کنند و ظروف و اشیای طلایی و نقره‌ای را که نبوکدنصر، شاه بابل، از اورشلیم ربوده بود، به یهودیان تحویل داد. استوانهٔ کوروش پس از شکست دادن نبونعید و تصرف بابل، نوشته شده و به منزلهٔ سند و شاهد تاریخی پرارزشی‌است. در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل متحد استوانهٔ کوروش را به همهٔ زبان‌های رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این استوانه در مقر سازمان ملل در شهر نیویورک قرار داده شد.

هرودوت گزارش می‌دهد که کوروش در جنگ با ماساگت‌ها کشته شد؛ ولی این دیدگاه را بیش‌تر مورخان جدید رد می‌کنند و معتقدند که داستان هرودوت ساختگی است. تنها منبع موثق کهنی که غیرمستقیم به مرگ کوروش اشاره می‌کند، دو لوح و سند گلی یافت‌شده در بابل است که نخستین آن مربوط به دوازدهم اوت ۵۳۰ پیش از میلاد است که تاریخ آن «نهمین سال کورش، شاه کشورها» را نشان می‌دهد. سند دوم که مربوط به سی و یکم اوت ۵۳۰ پیش از میلاد است، «سال آغاز فرمانروایی کمبوجیه، شاه کشورها» را بر خود دارد. این دو سند که در ظاهر اهمیت چندانی ندارند، در واقع نشان می‌دهند که کوروش در فاصلهٔ بین ۱۲ تا ۳۱ اوت سال ۵۳۰ پیش از میلاد درگذشته‌است و یا حداقل، خبر درگذشت وی و بر تخت‌نشینی کمبوجیه در این تاریخ به بابل رسیده‌است.

پیش از سال ۵۵۰ قبل از میلاد پارس‌ها نقش به سزایی در تحولات دنیا بازی نمی‌کردند اما در این سال پیروزی‌ها و فتوحات کوروش بر سلاطین همسایه آغاز گردید. کوروش یک نظامی نابغه بود، به طوری که بین سال‌های ۵۵۰ تا ۵۳۹ پیش از میلاد با فرماندهی موفق لشکریانش پیروزی‌های متعددی کسب نمود. گستردگی پهنه حکومت کوروش تا سال ۵۳۹ پیش از میلاد از شرق، رود سند در هندوستان و از غرب، آناتولی بود. این قلمرو حکومتی ۳۲۰۰ کیلومتر طول داشت.[۴]


منابع زندگانی کوروش

مهم‌ترین منابع کلاسیک یونانی برای زندگانی کوروش، هرودوت(حدود ۴۸۴ تا ۴۲۵ پیش از میلاد)، گزنفون (حدود سالهای ۴۳۰ تا ۳۴۵ پیش از میلاد) و کتزیاس (سال‌های ۴۱۵ تا ۳۹۸ پیش از میلاد در ایران) است. مهمترین منابع شرقی، رویدادنامه معروف نبونئید، شاه کلدانی است که از کوروش شکست خورد و گزارش خود کوروش، استوانه کوروش است.[۵]

در میان منابع کهن یونانی موجود که دربارهٔ کوروش هخامنشی سخن گفته‌اند، مهم‌ترین آنها هرودوت، کتزیاس و گزنفون هستند. با بررسی این نوشته‌ها مشخص می شود که در روزگاران پس از مرگ بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی، جاذبه‌ها و دافعه‌های شخصیت وی، مانند مردان بزرگ تاریخ، سرگذشت او را نزد ایرانیان در هاله‌ای از ابهام روایات گوناگون و متناقض فرو برده بود. به نظر می‌رسد، می‌توان گزارش‌های ایرانی دربارهٔ کوروش را به ۳ دسته تقسیم کرد: روایت دوستداران، روایت مخالفان، روایت میانه‌روها.[۶]از میان ۳ مورخ مشهور یونانی، گزنفون به تبعیت از کوروش جوان، روایت دوستداران کوروش بزرگ را گزارش کرد؛ کتزیاس به پیروی از فضای حاکم بر دربار اردشیر دوم، روایت مخالفان کوروش را نقل نمود؛ و هرودوت تحت تاثیر طبع معتدل و شخصیت معقول داریوش - که تا روزگار اردشیر یکم هخامنشی نیز تداوم یافت - روایت میانه‌روها را دربارهٔ کوروش در بیان آورد.[۷]


هرودوت

از میان منابع کهن، نوشته‌های هرودوت تا حدودی قابل اعتماد است و پژوهش‌های نوین باستان‌شناسی هم در پاره‌ای از موارد، گفته‌های او را تأیید می‌کنند.[۸] مورخین معاصر، معتقدند که هرودوت همواره مسائل مهم تاریخی را با افسانه‌پردازی آمیخته است. هرودوت دوران کودکی و رشد کوروش را بر اساس افسانه‌های عامیانه و غیرواقعی نقل می‌کند.[۹] هرودوت، صفاتی کاملاً منفی به کوروش نسبت می‌دهد و این صفات، گاه حتی جنبه غالب به خود می‌گیرند. گرچه تصویر سنتی، جنبه‌های مثبت شاه را مخدوش نمی‌سازد و بر آن اثری ندارند. کوروش نیز گاه ممکن بوده سختگیر و بی‌مدارا، تندخو و آتشین‌مزاج شود. عاقبت کار او نیز، تصویری از اندیشه هرودوت درباره فرمانراویی توسعه‌طلب است که وقتی از حد خود فراتر رفته، قادر به تحقق اهداف خود نگشته است. منتهی هرودوت، به رغم احتیاط‌های خود نسبت به برخی سنت‌های شفاهی درباره کوروش (مثل آنهایی که منشا ایرانی دارند)، نتوانسته درباره جذابیت شخصیت پادشاه پارس، مقاومت کند.[۱۰]


گزنفون

درباره گزنفون و کتاب او، «سیرت کوروش» (یا کوروش‌نامه) باید گفت که سرشت تخیلی و تصور کتاب او تا مدت‌ها، مورد قبول خاورشناس‌ها بوده است؛ اما این کتاب، امروزه در شمار آثار ویژه ادبی طبقه بندی شده است. این کتاب، گرچه بازتاب مشاهدات شخصی گزنفون در مقام نویسنده (سرباز و شاهد عینی سبک زندگانی پارسی‌ها) است، و گرچه ممکن بوده بعضی اطلاعات درباره پارسی‌ها را در میان خوانندگان خود بدیهی فرض کرده باشد، اما هرگونه سنجش و ارزیابی کوروش‌نامه، به عنوان کتابی تاریخی، پذیرفتنی نیست. در گذشته، بر منش یونانی این کتاب به درستی، تاکید شده و آن را با «آیینه‌های شاهزادگان» قیاس کرده‌اند که حاصل مباحثات درباره دولت آرمانی (و سیاست‌مدار آرمانی) بوده که در قرن چهارم پیش از میلاد، در هلاس مقبولیت و محبوبیت عام زیادی داشته است. با وجود این، دانشمندان پسین‌تر، این تصویر را مرتبط با حماسه سنتی ایران و فولکلور ایرانی دانسته‌اند. گرچه دانش امروزی ما، اهمیت نسبی این دو عنصر را می‌تواند تمایز دهد، روشن است که گزنفون، خواستار ترسیم چهره‌ای جذاب از کوروش بوده است.[۱۱]

کتسیاس

کتزیاس پزشکی یونانی بوده که میان سال‌های ۴۱۵ تا ۳۹۸ پیش از میلاد، به عناون پزشک پروشات همسر داریوش دوم و اردشیر دوم پادشاه هخامنشی در دربار ایران زیسته است و 23 جلد کتاب تحت عنوان «پارسیان» (The Persica) نگاشته است که اصل آن از بین رفته است.[۱۲]

به عقیده اشمیت، گرچه بخش عمدهِ منبع اصلی نوشته‌های کتسیاس درباره پارسی‌ها (کتاب پرسیکا) را در دست نداریم، اما کسانی همچون نیکلاس دمشقی، فوتیوس، همچنین مورخین پس از گزنفون، شامل آلیان، آتنئیوس (Athenaeus )، فالرون دمتریوس (Demetrius of Phaleron)، پلوتارک، پلینی، استفانوس بیزانسی، استرابو، جان تیتزز و سودا از او نقل کرده اند. گرچه قسمت کوچکی از آثار او در این آثار پراکنده به چشم می‌خورد، ولی می‌توان با قاطعیت گفت که او، «یکی از پدران رمان‌نویسی تاریخ» است.[۱۳]

دیاکونوف معتقد است که نوشته‌های کتزیاس جنبهٔ داستان‌سرایی و تفریح‌انگیز دارند و تقریباً در تمامی مواردی که هرودوت و کتزیاس دربارهٔ واقعهٔ یکسانی صحبت کرده‌اند، گفته‌های آنان بسیار با هم اختلاف دارند و در مواردی که بتوان این اختلاف‌ها را از روی منابع دیگر بررسی کرد، گفته‌های کتزیاس نادرست است.[۱۴] جعفری دهقی، روایاتی که از ژوستین و نیکلای دمشقی به نقل از کتزیاس ارائه می‌دهد، را زاییدهٔ مقاصد سیاسی و تبلیغاتی می‌داند.[۱۵] کتزیاس ادعا می‌کند که از سالنامه‌های رسمی ایرانی و مشاهدات شخصی‌اش به عنوان پزشک دربار در نوشتن کتابش استفاده کرده‌ است، ولی بررسی‌های بیشتر نشان داده که وی حتی به زبان‌های شرقی آشنا هم نبوده‌است. اگر کتزیاس از سالنامه‌های رسمی استفاده می‌کرد، ممکن نبود آنچه را که نمی‌داند، نداند. ولی در عوض چیزهایی را «می‌داند» که وجود آن‌ها در سالنامه‌های رسمی، محال محض است. با این حال، نمی‌توانیم تماماً از نوشته‌های کتزیاس صرفنظر کنیم زیرا وی زمان درازی را در ایران هخامنشی بسر برد و با هخامنشیان رابطه زیادی داشت و روایات زیادی را شنیده‌است و گاهی در بین مطالب بی‌ارزشی که نقل می‌کند، یک نام یا روایتی یافت می‌شود که محال است خود او جعل کرده باشد.[۱۶]

منابع یهودی

در خلال فتح بابل، کوروش منشور خود در خصوص آزادی‌های اجتماعی و دینی را اعلام کرد. بنی‌اسرائیل نیز مشمول چنین قانونی شد و کوروش آنها را مخیر کرد که در بابل بمانند یا به سرزمین کنعان در ساحل مدیترانه بازگردند. در خصوص آنان که به کنعان بازگشتند، کوروش تمهیداتی را برای بازسازی هیکل یا معبد سلیمان فراهم آورد و استقرار آنان را در آن منطقه تسهیل کرد. این رفتار برای یهودیان، که نقطهٔ مقابل رفتار اسارت‌بار بابلیان بود، کوروش را به قهرمانی برای قوم یهود بدل ساخت که جایگاه ویژه‌ای در متون دینی آنان یافت. در شماری از کتب انبیا از کتب عهد عتیق، نام کوروش به‌عنوان منجی برده‌شده و گاه اقدام او در جهت آزادسازی یهود از اسارت، به‌عنوان یک مأموریت خودآگاه یا ناخودآگاه الهی تلقی شده است. نمونه‌ای از این یادکرد را می‌توان در کتاب دوم تواریخ ایام (۲۲:۳۶-۲۳)، کتاب عزرا (۱، ۴:۳-۵، ۵:۱۳-۱۷، ۶:۳، ۱۴) کتاب اشعیا (۲۸:۴۴، ۱:۴۵ به‌بعد، ۱:۴۶-۲، ۴۷) و کتاب دانیال (۲۱:۱، ۶:۲۹، ۱:۱۰) بازجست.[۱۷]

به اعتقاد ویزه‌هوفر، نبایستی منابع یهود (کتاب دوم تواریخ، کتاب عزرا و کتاب اشعیاء نبی) را به منزله سند تاریخی محسوب کنیم. چرا که یهودیان، همچون گزنفون، روایتگر تصویرگر شخصیتی نیک، از کوروش بودند. از نظر او، این نوشتارها، نویدبخش یا توصیف‌گر «نقطه عطف الهی و لاهوتی» برای بنی اسرائیل هستند. کوروش، همچون «ابزار عمل تاریخی یهوه» ظاهر می‌شود، که به دوران تبعید آنان پایان می‌بخشد و دوران تازه‌ای را شروع می‌کند. حتی خاروشناسان، تردید دارند که آیا کوروش، به راستی فرمان بازگشت یهودیان تبعیدی به موطن خود و بازسازی معبد هیکل و استقرار مجدد کیش یهود در اورشلیم را صادر کرده است، یا اینکه این یک فرض پیش‌بینی‌گرایانه از جانب یهودیان بود که از جانب خدا، منجی فرستاده شود و این کردارها را انجام دهد.[۱۸]



استوانه کوروش

منشور کوروش نیز به نوبه خود، سندی تلقی نمی‌شود که به طور تصادفی به دست ما رسیده باشد. این استوانه، نوعی کارنامه‌ است که برای فرمانروای جدید تدوین گشته و معرف صفات او علیه پس‌زمینه‌ای است که ظاهراً به قدردانی از مردوک (خدای شهر بابل) می‌پردازد. بنابراین مناسب چارچوب نبرد ایده‌گرایانه شاه قدیم و جدید است؛ و درباره منش کوروش، کمتر سخن می‌گوید و بیشتر حاکی از تلاش‌های وی برای مشروعیت‌بخشی به خود و مهارتش در استفاده از سنت‌ها و الگوهای محلی، برای تحقق اهداف خویش است.[۱۹]



اسناد رسمی

حدود شش‌هزار اسناد قانونی، اقتصادی و دیوانسالاری از اسناد شخصی و بایگانی معبد بابلی‌ها در دوران هخامنشیان پیدا شد که تا کنون منتشر گشتند. این اسناد با زبان اکدی و لهجه پساایلامی، بر روی الواح گلی مکتوب شده اند. این اسناد شامل متون قرار، گرونامه، قرارداد برای فروش و کرایه زمین و خانه‌ها، رسید پرداخت مالیات، بایگانی اقدامات دربار و ... هستند. پانصد مورد از این اسناد، نامه‌های اداری یا شخصی هستند. اکثر این متون متعلق به دوران‌های پادشاهی کوروش، کمبوجیه و داریوش یکم هستند. همچنین، حدود بیست سند در مناطق اکباتان، پرسپولیس، هومدشو (در مجاورت پرسپولیس)، شوش و دیگر شهرهای غربی و جنوب غرب ایران کشف شد. این اسناد، نماینگر شرح معمالات تاجران بابلی در ایران هستند یا در چند مورد محدود، بابلی‌هایی هستند که در آنجا سکونت گزیدند.[۲۰]


منابع پسین‌تر

موسی خورنی چندین بار در تاریخ خود، از کوروش نام می‌برد. او می نویسد:«او (تیگران) کوروش را یاری کرد تا سیطره مادها را براندازد». خورنی در کتاب دوم، لشکرکشی کوروش علیه لیدیه را آورده است.[۲۱]


نام، تبار و خانواده

نام

نام کوروش در منابع مختلف به صورت‌های گوناگونی ذکر شده‌است. در سنگ‌نبشته‌های هخامنشی که به خط و زبان پارسی باستان نگاشته شده‌اند، بصورت «کورو» یا «کوروش» (به پارسی باستان: 𐎤𐎢𐎽𐎢𐏁) و در صیغهٔ مضافٌ‌الیه «کورائوش» خوانده می‌شد. در نسخهٔ عیلامی سنگ‌نبشته‌ها «کوراش» و در متون اکدی «کورِش» نوشته شده‌است. این نام در تورات بصورت «کورُش» و «کورِش» ضبط شده و در زبان یونانی آن را «کورُس» می‌گفته‌اند که همین نام با اندکی اختلاف در اروپا «سایروس» یا «سیروس» خوانده می‌شود.[۲۲] از مورخین سده‌های اسلامی، ابوالفرج بن عبری در کتاب «مختصر الدول» و ابوریحان بیرونی در «آثار الباقیه عن القرون الخالیه» نام این شاه را «کورُش»، مسعودی در «مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر» «کورُس»، طبری در «تاریخ الرسل و الملوک» و ابن اثیر در «الکامل فی التاریخ» «کِیرُش» و حمزه اصفهانی نیز در «تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا» «کوروش» نوشته‌اند.[۲۳]

کهن‌ترین دیدگاه‌ها دربارهٔ معنی نام کوروش را در آثار کتزیاس، پلوتارک و استرابو می‌توان یافت که هیچ پایهٔ علمی ندارند، ولی از لحاظ قدمت شایان توجه است.[۲۴] کتزیاس و پلوتارک، نام کوروش را به‌معنی «خورشید» دانسته‌اند. به‌روایت کتزیاس (پرسیکا، بند ۴۹)، پس از پادشاهی داریوش دوم، همسرش «پسر دیگری برایش آورد و او را کوروش به‌معنی خورشید نامید». پلوتارک (ذیل «اردشیر»، فصل ۱، بند ۲) نیز دربارهٔ کوروش، پسر دوم داریوش دوم، چنین می‌نویسد: «کوروش نامش را از کوروش قدیم گرفت که، چنانکه می‌گویند، از خورشید نام گرفت؛ زیرا Κύρος واژه‌ای پارسی برای «خورشید» است. واژهٔ «خورشید» در فارسی باستان باید -hvar* بوده باشد، از ایرانی آغازین xvar*؛ که قابل مقایسه با -hvar در زبان اوستایی و svar در سانسکریت است.[۲۵]

بنابر یک نظریه، کوروش، نامی پارسی است که می‌تواند مرتبط با Kúru- ایرانی باستان که در رزم‌نامه ملی هندی‌ها، ذکر شده، باشد. اما این نظریه، هنوز مورد مناقشه است. [۲۶] نظریه دیگر، تفسیر این نام به معنی «خوار کننده دشمن در مشاجره» که مشتقی از ریشه هندواروپایی و هندوایرانی kaũ-* به معنی «خوار کردن، پست کردن»، است، اما رضایی باغ‌بیدی، این تئوری را رد کرده است. به گفته او، کلمه kaũ-*، یک مشتق هم در زبان‌های ایرانی (از باستان تا امروزی) نداشته است.[۲۷] ووتر هنکلمن معتقد است که کوروش، نامی ایلامی است که کوتاه‌شده از «خداینام+فعل» است. به معنی «خدای [نامعلوم] نگهداری کرد/حمایت ارزانی داشت». نظریه هنکلمن، بر اساس سخن استرابو است که گفته «کوروش قبل از آنکه شاه شود، با نام (ایرانی قدیم) «آگراداتس» خوانده می‌شد. از نظر او، عیلامی بودن نام «کوروش»، دلیلی بر عیلامی‌تباری شخص کوروش نیست، چرا که در کتیبه بایگانی «آکروپل» شوش (اوایل قرن ششم پ.م)، به خوبی نماینگر فرمانروایی کوروش بر مردمی بود که خود را «پارسی» می‌دانستند، در حالی که اثری از «انشان» به چشم نمی‌خورد. اما چرا کوروش نامی ایلامی برای خود برگزید؟ پاسخ هنکلمن این است که کوروش خود را در استوانه‌اش «شاه [شهر] انشان» (که تبارش تا «چیش‌پیش» می رساند که او هم شاه انشان معرفی کرده است) در مقابل ادعای مشابه نبونئید در استوانه «سیپار» به کار برده است. از نظر او، انشان نامی بود که برای بابلی‌ها، اسمی مشهورتر بود. از همین‌رو، او خود را پادشاه انشان معرفی کرد تا به خودش (به عنوان فرمانروای نخستین امپراتوری جهان) سابقه‌ای داده باشد.[۲۸]، اما رضایی باغ‌بیدی، با سخن استرابو مخالف است. در روایت استرابو، نام کوروش بزرگ در آغاز «آگراداتس» بود و «کوروش» نامی است که او پس از پادشاهی و با الهام از نام رود «کُر» در جنوب پاسارگاد بر خود نهاد.[۲۹]


تبار


 
 
هخامنش
شاه پارس
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 


 
 
 
چیش‌پیش
شاه پارس
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
آریارمنه
فرماندار پارس
 
کوروش یکم
شاه انشان
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 


 
آرشام
فرماندار پارس
 
کمبوجیه یکم
فرماندار انشان
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 


 
ویشتاسپ
شاهزاده
 
کوروش دوم
شاه ایران
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
داریوش یکم
شاه ایران
 
کمبوجیه دوم
شاه ایران
 
بردیا
شاهزاده
 
آرتیستون
شاهدخت
 
رکسانا
شاهدخت
 
آتوسا
شهبانو
 


نیای کوروش برای چندین نسل بر قبایل پارس حکمرانی می‌کرده‌اند که از حکاکی‌ها و گزارش‌های تاریخ معاصر کوروش هویدا است. در سنگ‌نبشتهٔ کوروش در پاسارگاد آمده‌است: «من کوروش شاه هستم، شاه هخامنشی»، «کوروش، شاه بزرگ، شاه هخامنشی» یا «کوروش، شاه بزرگ، پسر کمبوجیه، شاه هخامنشی». در حکاکی‌های شهر بابل از اور این گونه شروع می‌کند: «کوروش، شاه تمام جهان، شاه سرزمین انشان، پسر کمبوجیه، شاه سرزمین انشان»[۳۰] و در استوانهٔ کوروش، کوروش خودش را «فرزند کمبوجیه، شاه بزرگ شهر انشان، نوادهٔ کوروش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان نواده چیش پیش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، از خانواده‌ای که همیشه پادشاه بوده‌است» معرفی کرده‌است.[۳۱][۳۲]

در منابع کلاسیک یونانی (هرودوت، گزنفون، دیودوروس)، کوروش فرزند کمبوجیه اول و ماندانا است. بدین ترتیب فرزندشان (کوروش) نوه ایشتوویگو، شاه ماد، است. تاریخ‌دان‌هایی چون کامرون، پیانکوف و وایس‌باخ این گزارش را صحیح و قابل اعتماد می‌دانند. اما والتر هینتس این گزارش را مشکوک می‌داند و می‌گوید که کوروش زمانی که به پانزده سالگی رسید، ایشتوویگو هنوز به تاج و تخت ماد دست نیافته بود. بدین ترتیب می‌توان ادعا کرد که کوروش نمی‌توانسته نواده ایشتوویگو باشد.[۳۳] بریان می‌گوید که پیوند خانوادگی کوروش و ایشتوویگو محل تردید است. چون این ادعا می‌تواند توجیه ایدئولوژیکی هلنی از قدرت کوروش در ماد و حتی در لیدیا باشد. این بن‌مایه‌ای است که آن را نزد هرودوت باز می‌یابیم، وقتی که می‌کوشد نخستین تماس کوروش و احمس و سپس علل فتح مصر به دست کمبوجیه را توجیه کند؛ که در بیشتر موارد توجیهات دودمانی‌ای مطرح است که پس از وقوع رویدادها ابداع شده است.[۳۴] برخی دیگر اعتقاد دارند رواج این روایت ریشه‌های سیاسی داشته‌است و هدفش این بوده که از بنیان‌گذار شاهنشاهی هخامنشی، مردی نیمه‌مادی بسازد تا مادها را با فرمانروایی پارس‌ها آشتی دهد و اصولاً رابطه‌ای بین ماندانا دختر آستیاگ و کوروش قائل نیستند و آن را افسانه می‌دانند.[۳۵][۳۶] از نظر اشمیت هم، داستان ازدواج ماندانا و کمبوجیه اول و به دنبال آن، تولد کوروش، که توسط هرودوت روایت شده، هیچ هدفی جز انعقاد ارتباط خانوادگی بین کوروش و آستیاگ نداشته است. او معتقد است که ازدواج این دو نفر، از نظر تاریخی، مشکوک است.[۳۷]


خانواده

سیسرون به استناد دینون، گزارش می‌دهد که کوروش در چهل سالگی شاه شد و ۳۰ سال سلطنت کرد. از آنجا که او در ۵۳۰ قبل از میلاد مسیح درگذشت، در حدود سال ۶۰۰ پیش از میلاد به دنیا آمده و در ۵۵۹ پیش از میلاد جانشین پدرش به عنوان شاه پارس شده‌است. هرودوت می‌گوید که کوروش با کاساندان، شاهزادهٔ هخامنشی ازدواج کرد و ۲ پسر به‌نام‌های کمبوجیهٔ دوم و بردیا داشت و صاحب سه دختر بود که ۲ تن آنها آتوسا، آرتیستونه نام داشتند و سومی احتمالاً رکسانا بود.[۳۸]



کودکی و نوجوانی

دربارهٔ کودکی و جوانی کوروش و سال‌های اولیهٔ زندگی او روایات متعددی وجود می‌دارد؛ اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند، اما شرحی که آنها دربارهٔ ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند، بیشتر شبیه افسانه‌است. هرودوت در مورد دستیابی کوروش به قدرت، چهار داستان نقل می‌کند.[۳۹] ولی فقط یکی از آنها را معتبر می‌داند که این داستان هم از نظر داندامایف دارای عنصرهای فولکلور است.[۴۰] طبق نظر گزنفون از قرن پنجم تا چهارم پیش از میلاد مسیح یک سلسله داستان‌های متفاوت دربارهٔ کوروش نقل می‌شده‌است.[۴۱]

بنا به گفتهٔ هرودوت، آستیاگ (پدربزرگ کوروش) شبی در خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که کشور ماد و تمام آسیا را غرق کرد. مغها خواب وی را چنین تعبیر کردند که فرزند دخترش روزی بر تمام آسیا چیره خواهد شد. از این روی، وی دخترش ماندانا را به یکی از بزرگان پارس به زناشویی داد. پس از تولد نوه‌اش، وی خواب دیگری دید که تاکی از بدن ماندانا روییده و تمام آسیا را فراگرفته‌است پس او فرزند دخترش را به یکی از بستگانش به نام هارپاگ سپرد و دستور داد که کودک را نابود کند. هارپاگ، کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه به نام میترادات (مهرداد) داد و از او خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ ددان گردد. چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سِپاکو از موضوع باخبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او، فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد. چوپان نظر همسرش را پذیرفت و جسد مردهٔ فرزندش را به مأموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت. هارپاگ هم جسد پسر چوپان را با اسمی دیگر در مقبرهٔ شاهی دفن کرد.[۴۲]

سال‌ها بعد هنگامی که کوروش ده ساله شده بود و با کودکان بازی می‌کرد، آن کودکان وی را به عنوان پادشاه برگزیدند. وی در میان بازی، دستور داد یکی از کودکان را تنبیه کنند. پدر آن پسر به نام آرتمبارس نزد آستیاگ شکایت کرد و اظهار داشت که یکی از بردگان وی فرزند درباریان را چوب زده‌است. کوروش را نزد آستیاگ فرستادند تا تنبیه شود. شاه با مشاهدهٔ کوروش و شباهت وی با افراد خانواده، چنین سوءظن برد که مبادا او کوروش نوهٔ خودش باشد. شاه چوپان را تهدید کرد که اگر حقیقت را نگوید شکنجه خواهد شد و وی حقیقت را بیان داشت. پس از آن، شاه هارپاگ را احضار کرد و از وی پرسید: «طفل دخترم را که به تو سپرده بودم، چگونه کشتی؟» هارپاگ با دیدن چوپان پاسخ داد که: «پس از آنکه طفل را به خانه بردم، خواستم طوری رفتار کنم که امر تو اجرا شده باشد و قاتل پسر دخترت هم نباشم.» او گفت حالا که طفل زنده مانده، باید خدا را شکر کرد و ضیافتی داد و از هارپاگ خواست به این میهمانی بیاید و فرزندش را هم همراه بیاورد. پس از آن هارپاگ را به بی رحمانه‌ترین شکل تنبیه کرد، بدین ترتیب که او را برای صرف شام دعوت نمود و بدون آنکه وی خبردار شود گوشت بدن فرزند هارپاگ را به عنوان غذا، به خورد پدر داد. مدتی بعد آستیاگ بار دیگر به جادوگران و کاهنان روی آورد و از آنها سوال کرد که آیا هنوز باید از آن خطر از جانب نواده‌اش بترسد یا خیر؟ آنها پاسخ دادند که رویای شاه هم‌اکنون تعبیر شده‌است برای آنکه کوروش هنگامی که با کودکان دیگر بازی می‌کرد به عنوان شاه انتخاب شد؛ بنابراین دیگر نیاز نیست از وی بترسد. پس از آن آستیاگ آرام گرفت و نواده‌اش را به پارس نزد پدر و مادرش فرستاد.[۴۳]

تقریباً همهٔ جماعات متمدن از همان دوره‌های اولیه در اشعار و افسانه‌ها، قهرمانانی از قبیل شاهان و بنیانگذاران مذاهب و سلسله‌های سلطنتی و بطورکلی قهرمانان ملی خود را ستوده‌اند. شباهت بهت‌آور و گاه یکسان‌بودن این افسانه‌ها در میان اقوام مختلف که اغلب از هم فاصله‌های زیادی دارند، از دیر باز معلوم بوده و در سبک و روال این نوع افسانه‌های ولادت معمولاً شباهت‌هایی به چشم می‌خورد.[۴۴] داستان هرودوت از تولد کوروش، نه‌تنها همانندهایی در داستان‌های تولد شخصیت‌های تاریخی دیگر مانند حکایت کودکی موسی و کودکی سارگن بزرگ (بنیانگذار بابل) دارد، بلکه دربارهٔ دودمان‌های شاهی در تاریخ ایران نیز نظیر چنین داستان‌هایی موجود است که داستان کوروش اولین آنهاست. داستان زادن و جوانی اردشیر بابکان نخستین پادشاه دودمان ساسانی نیز همانند داستان کوروش‌است.[۴۵]


گاهشمار دوران پادشاهی

سال‌ها پیش از میلاد است.

  • ۵۵۸: آغاز پادشاهی کوروش در انشان (فارس) و خوزستان. انتقال پایتخت هخامنشیان به شوش.[۴۶]
  • ۵۵۰: شکست ایشتوویگو شاه ماد از کوروش و پیرو آن فتح هگمتانه. اتحاد ماد و پارس.[۴۷]
  • ۵۴۹ تا ۵۴۸: تسخیر سرزمین‌های پارت، جرجان و احتمالاً ارمنستان توسط کوروش.[۴۸]
  • ۵۴۶: فتح سارد پایتخت لیدی توسط کوروش و شکست کرزوس پادشاه لیدی.[۴۹]
  • ۵۳۹: فتح بابل ثروتمندترین شهر غرب آسیا توسط کوروش. سقوطی که با مقاومت کم سپاه بابل در کرانه ساحلی رود دجله به وقوع پیوست[۵۰]
  • ۵۳۹: کوروش به یهودیان آواره اجازه داد تا به اورشلیم باز گردند و در آنجا آزادانه برای خود کنیسه بسازند.[۵۱]
  • ۵۲۹: کوروش به قبایل سکاها در شمال شرق ایران حمله کرد و در جنگ با ماساگت‌ها کشته شد. وی را در پاسارگاد دفن کردند. پس از او کمبوجیه دوم فرزند کوروش به تاج و تخت رسید.[۵۲]


جنگ با مادها

اسناد موجود از منابع میخی بین‌النهرین حکایت از آن دارند که کوروش پس از به تخت‌نشینی در پارس، با بابل روابط سیاسی برقرار کرد تا از جانب غرب، خیالش آسوده باشد و احتمالاً همزمان توجه خود را به شرق و شمال ایران نیز معطوف کرده‌بود. کوروش برای رهایی از یوغ مادها لشکرکشی خود را با حمله به دژ مادی پاسارگاد آغاز کرد و به گفتهٔ هرودوت، تنها سه طایفه از شش طایفهٔ ساکن پارس، به شورش او پیوستند اما از قرار معلوم، وی تعدادی از نجبای مادی را به‌طرف خود کشید.[۵۳] در این شورش، نبرد سختی درگرفت، نیکولاس دمشقی گزارش می‌دهد که در ابتدا اوضاع جنگ اصلاً به سود سپاه کوروش نبوده و پارس‌ها از برابر مادها که ار نظر تعداد سپاهیان، وضع بهتری داشتند گریخته بودند. زنان پارسی با دیدن مردانی که در حال فرار بودند بر آنان بانگ زدند که آیا می‌خواهید دوباره به همان جایی بروید که از آن‌جا به‌دنیا آمده‌اید؟ این رفتار زن‌ها باعث شد مردان با سرسختی بیش‌تری بجنگند و فائق آیند.[۵۴]

کوروش احتمالاً توانسته‌است ظرف دو سال بعدی، کلیهٔ نیروهای مادی را از پارس بیرون کند. به گفتهٔ هرودوت، هنگامی که آستیاگ شنید که کوروش برای جنگ آماده می‌شود، قاصدی را نزد وی فرستاد و او را به دربار احضار نمود. کوروش پاسخ داد خیلی زودتر از آنچه انتظار می‌رود در آنجا حاضر خواهم شد. این عدم اطاعت کوروش از آستیاگ نشان یک طغیان بود.[۵۵] آستیاگ در سال ۵۵۰ پیش از میلاد همهٔ نیروهای کمکی خود را از شمال و شرق ایران برای لشکرکشی نهایی فراخواند. رویدادنامهٔ نبونعید گزارش می‌دهد: «آستیاگ سپاه خود را به‌کار گرفت و به‌سوی کوروش، شاه انزان، تاخت تا او را از پای درآورد».[۵۶]

هارپاگ فرماندهی سپاهیان ماد را برعهده داشت و بنابر روایت هرودوت، هارپاگ که آستیاگ شدیداً او را تنبیه کرده بود، تصمیم گرفت که از شاه انتقام بگیرد. رویدادنامهٔ نبونعید می‌نویسد: «سپاه آستیاگ در میان جنگ سرکشی کرد.»[۵۷] بخشی از سپاهیان مادی به کوروش پیوستند و بقیه، راه فرار پیش گرفتند و آستیاگ برای دفاع از پایتختش هگمتانه، شخصاً فرماندهی باقی‌ماندهٔ سپاهش را برعهده گرفت اما ناچار شد از برابر کوروش به دژ شهر پناه برد و شهر تسلیم کوروش شد.[۵۸] رویدادنامهٔ نبونعید گزارش می‌دهد که «آستیاگ اسیر شد و مادها او را تسلیم کوروش کردند». کوروش با وی رفتاری جوانمردانه داشت و زندگی آخرین شاه ماد را بدو بخشید و او را به هیرکانیا [گرگان امروزی] تبعید کرد و خود کوروش «زر و سیم و همهٔ گنجینه را از هگمتانه برداشت و به انزان برد». او پس از پیروزی سال ۵۵۰ پیش از میلاد بر مادها، به بخش بزرگی از ایران دست یافت اما به حریم خاندان‌های حاکم تعدی نکرد بلکه صرفاً آن‌ها را دست‌نشاندهٔ پارس کرد. وی سپس به سمت غرب آمد و در آوریل ۴۷۰ پیش از میلاد به منطقهٔ میان‌رودان وارد شد تا سرزمین‌هایی که مادها در جنگ با آشورها از آن خود کرده بودند را مطیع خود کند. «او بر شاه آن‌جا پیروز شد، گنجینه‌اش را از آن خود کرد و نیروهای خود را بر آن‌جا گمارد».[۵۹]

کوروش پس از تسخیر ماد، رسماً خود را فرمانروای ماد خواند و لقب شاهان ماد را به خود اختصاص داد، اما در عمل سرزمین ماد توسط یک فرماندار پارسی اداره می‌شد. پارس‌ها سیستم ادارهٔ کشور را از مادها به عاریت گرفتند که خود آنها نیز بسیاری از شیوه‌های آن را از آسوری‌ها به عاریت گرفته بودند. درون حیطه و قلمرو امپراتوری هخامنشی، سرزمین ماد، دقیقاً پس از خود پارس رتبهٔ دوم را داشت؛ بنابراین یونانیان، یهودیان، مصری‌ها و سایر مردمان دنیای قدیم، سقوط ماد را در حقیقت جانشینی کوروش به جای آستیاگ می‌دانستند و پارسی‌ها را مادی می‌دانستند و تاریخ پارس را توالی و دنباله تاریخ ماد تلقی می‌کردند. هر چند هرودوت در بخش‌های پژوهشی کارهایش، با کمال دقت بین آداب و رسوم مادها و پارس‌ها تفاوت قائل می‌شود، ولی در فصولی که به افسانه‌ها و داستان‌ها می‌پردازد، شیوه‌های این دو را با یکدیگر مخلوط می‌کند و درهم می‌آمیزد. تئوگنیس و سیمونیدس و سایر شاعران یونانی نیز پارسی‌ها را اهل ماد خواندند. منابع مصری و نیز سایر منابع نیز پارسی‌ها را مادی خوانده‌اند.[۶۰] به گفته بیکرمن، بعد از فتح ماد به دست پارس‌ها، هر جایی که خارجی‌ها (یعنی هرودوت) سخن از مادها آورده، منظورش همان پارس‌ها بوده است. در کتاب دانیال (۸:۳) قوچ دو شاخ نمادی از ماد و پارس است.[۶۱]


فروپاشی فرمانروایی لیدیه

پس از فتح همدان توسط کوروش و اسیر شدن آستیاگ، شوهرخواهر کرزوس شاه لیدیه، وی بسیار نگران بود که رقیب تازه‌ای پیدا کند و کوروش به سرزمین‌های به ارث رسیده از ماد قناعت نکند و آهنگ گرفتن سراسر آسیای صغیر را داشته باشد. از این‌روی تصمیم گرفت که نگذارد رقیب تازه‌نفس قوی گردد و برای اطمینان خاطر، از چند پیشگوی مشهور یک سوال آزمایشی را پرسید که پاسخش را تنها خود می‌دانست و درصورتی که غیب‌گوها پاسخ صحیحی دادند، نتیجهٔ جنگ را از آن‌ها بپرسد. از میان پیشگوها، فقط پیشگوی معبد دلفی به نخستین پرسش وی پاسخ صحیحی داد و کرزوس معبد مذکور را غرق در گنجینه‌ای از زر کرد و با اطمینان کامل از درستی بی چون و چرای پیشگویی معبد دلفی، پرسید که آیا می‌تواند وارد جنگ با کوروش شود؟ پاسخ مشهود پیشگو این بود: «در جنگ بین کرزوس و کوروش، فرمانروایی بزرگی فرو خواهد پاشید». اینکه منظور از «فرمانروایی بزرگ» خود لیدیه بود، از ذهن وی نگذشت و از این پاسخ خشنود شد و سرگرم تجهیز خود برای لشکرکشی علیهٔ کوروش شد. وی فرستادگانی به مصر و بابل فرستاد و از آن‌ها خواست علیهٔ کوروش با وی متحد شوند و هردوی آن‌ها که از بزرگ شدن دولت هخامنشی نگران بودند، این اتحاد را پذیرفتند و وعده کردند که در سال آینده به او کمک کنند.[۶۲] در این هنگام، یکی از فرستادگان کرزوس به وی خیانت کرده و نزد کوروش آمد و بدو اطلاع داد که کرزوس در حال تدارک نیرو برای جنگ با توست. کوروش فوراً مقدمات جنگ را آماده کرد و تشخیص داد که نباید به دشمن فرصت دهد و او باید حمله را آغاز کند.[۶۳]

در بهار سال ۵۴۵ پیش از میلاد کرزوس با سپاه خود راه شرق را در پیش گرفت و از رود هالیس (قزل‌ایرماق) گذشت و کاپادوکیه را تسخیر کرد. در این فاصله ماه اکتبر فرا رسید و کوروش از ماد و از راه ارمنستان خود را به منطقهٔ پتریا رساند و نبرد سختی بین طرفین درگرفت که بی‌نتیجه پایان یافت. روز بعد کرزوس چون دید تعداد نیروهایش از نیروهای کوروش کمتر است، ترجیح داد که به‌طرف پایتخش سارد عقب نشیند، زیرا تصور می‌کرد که زمستان در پیش است و کوروش به‌واسطهٔ سختی زمان و اینکه از مرکز ایران دور است و دولت بابل را در پشت سرش دارد، هرگز به سارد حمله نمی‌کند و او می‌تواند در بهار سال آینده با رسیدن نیروهای متحدش، سپاهی به‌مراتب بهتر را تشکیل دهد. کوروش آن‌قدر صبر کرد تا مطمئن شد که سربازهای اجیرشدهٔ یونانی از اقامتگاه‌های زمستانی خود مرخص شده‌اند. سپس با دولت بابل وارد مذاکره شد و پیمان صلح با نبونعید منعقد کرد. به این ترتیب از جانب پشت سر مطمئن شد و به ناگهان و با وجود فصل سرما در نوامبر ۵۴۵ پیش از میلاد به سوی سارد لشکر کشید. کرزوس با شنیدن این خبر شگفت‌زده شد زیرا گمان نمی‌کرد حریفش در زمستان وارد جنگ شود. متحدین وی دور بودند و زودتر از بهار متصور نبود که کمکی به وی برسد، سپاهیان اجیرشده را هم مرخص کرده بود و چاره‌ای جز استفاده از سواره‌نظام نداشت.[۶۴] سواره‌نظام لیدیه یکی از سواره‌نظام‌های ممتاز بود و برای این منظور، کرزوس سپاهش را در طرف شرقی سارد در دشتی به نام هرموس آراست زیرا این دشت وسیع برای عملیات سواره‌نظام مناسب بود. کوروش برای فلج کردن سواره‌نظام لیدیه، تاکتیک هوشمندانه‌ای را بکار بست، چون اسب از بو و هیکل شتر رَم می‌کند، وی در جلوی صف لشگرش قطاری از شتر را آراست. اسب‌های لیدیه‌ای‌ها از بوی شتر رَم کردند و آشفتگی زیادی در صفوف سپاه ایجاد کردند و سواران نیز ناگزیر پایین آمدند و پیاده جنگیدند. سرانجام ایرانیان پیروز شدند و لیدیه‌ای‌ها به درون دژ عقب نشستند. کوروش بی‌درنگ دستور حمله به دژ را داد زیرا باستان‌شناسان در سارد تعداد زیادی نوک نیزهٔ پارسی یافته‌اند. حمله با شکست روبه‌رو شد و ایرانیان مجبور شدند خود را برای محاصره‌ای آماده کنند که در فصل زمستان بسیار دشوار بود زیرا شهر سارد از نظر آذوقه مشکلی نداشت و به راحتی تسلیم نمی‌شد.[۶۵][۶۶]

دو هفته از محاصره بی‌نتیجه سپری شد. آن‌گاه کوروش در میان سپاهیان اعلام کرد که به نخستین کسی که از بارو بالا برود، پاداش بزرگی خواهد داد. در این میان یکی از ایرانیان ساحل‌نشین دریای مازندران متوجه شد که قسمت جنوبی دژ که پشت به کوهستان بود، بی‌نگهبان است. علاوه بر این او دیده بود که چگونه یک سپاهی لیدیه‌ای از این سوی شیب به بالا خزیده‌است تا کلاه‌خودش را که از سرش افتاده بود بردارد. اینک این ایرانی شهامت به خرج داده بود تا از دیوار جنوبی بالا رود و به دنبالش دیگران نیز از این اقدام سرمشق گرفتند و به دنبالش از دیوار بالا رفتند و به این ترتیب دژ سارد در نوامبر ۵۴۵ پیش از میلاد تسخیر شد.[۶۷]

به نوشتهٔ هرودوت و برخی مورخان دیگر، کوروش پس از تسخیر سارد دستور داد تا کرزوس و ۱۴ نفر دیگر از بزرگان لیدی را دستگیر کرده و بسوزانند اما بر اثر استغاثه کرزوس، باران جاری شد و آتش را خاموش کرد و کوروش هم که تحت تأثیر سخنان او قرار گرفته بود وی را بخشید اما بعضی محققین جدید معتقدند با توجه به اعتقادات مذهبی پارسیان باستان در مورد قداست آتش، احتمالاً اصل قضیه به این صورت بوده که کرزوس برای مرگ شرافتمندانه تصمیم به خودسوزی گرفته ولی احتمالاً کوروش به‌موقع از خودکشی کرزوس جلوگیری کرده‌است.[۶۸][۶۹] به گفته شاپورشهبازی این غیرمحتمل است که کوروش کرزوس را بر روی توده هیزم گذاشته باشد، چرا که در سنت پارسی‌ها (به جز موردی که شورش بکنند)، به خاطر آلوده کردن آتش، به صراحت ممنوع شده است.[۷۰] کوروش به هنگام ترک سارد در پایان نوامبر سال ۵۴۵ پیش از میلاد، کرزوس را با خود به هگمتانه به تبعید برد و پنج سال پس از سقوط سارد، سراسر آسیای صغیر ضمیمهٔ شاهنشاهی هخامنشی شد.


تسخیر شرق ایران و غرب آسیای میانه و ایلام

توالی تاریخی جنگ‌های کوروش، پس از فتح آسیای صغیر مبهم باقی‌مانده‌است. کوروش مسئولیت فتح شهرهای آئونیان را در ساحل دریای اژه و بقیهٔ آسیای صغیر را به فرماندهانش واگذار کرد و به اکباتان برگشت تا مقدمات تسیخر بابل، باختر، سرزمین سکاها و بالأخره مصر را فراهم نماید.[۷۲][۷۳] اینکه چرا کوروش منتظر پایان کارها در آسیای کوچک نشده و با شتاب به درون ایران بازگشته، می‌تواند ناشی از این باشد که نبرد کوروش با کرزوس بی‌موقع بود و حمله از طرف پادشاه لیدیه صورت گرفت زیرا پس از انقراض دولت ماد، اوضاع ثابتی بر ایران حاکم نبوده و او می‌بایست به امور شرقی رسیدگی می‌کرد. مورخان یونانی دربارهٔ جنگ‌های کوروش در قسمت‌های شرقی ایران سکوت کرده‌اند و به جز هرودوت که آن هم به‌طور مختصر به این جنگ‌ها اشاره می‌کند، دیگران مطلبی ننوشته‌اند. داریوش نام ساتراپ های تحت فرمان امپراتوری هخامنشی را در سنگ‌نبشته‌های بیستون، تخت جمشید و نقش رستم ذکر می‌کند که نام سرزمین‌های شرقی ایران نیز در میان آنان است.[۷۴] در بند ششم سنگ‌نبشتهٔ داریوش در بیستون، وی به نام بیست و دو سرزمین اشاره می‌کند که امپراتوری او را تشکیل می‌دهند و چون در زمان نوشتن این سنگ‌نبشته، فقط سه سال از فرمانروایی داریوش می‌گذشت و این مدت هم صرف فرونشاندن شورش‌ها شده بود، می‌بایست این سرزمین‌ها در دوره‌های قبل به امپراتوری هخامنشی افزوده شده باشند؛ دوران پادشاهی کمبوجیه کوتاه بود و او تنها توانسته بود مصر را فتح کند. پس بی‌گمان این سرزمین‌ها را که در سنگ‌نبشتهٔ بیستون از آن‌ها به‌عنوان بخشی از پادشاهی هخامنشی نام برده شده، باید کمابیش همان سرزمین‌هایی بدانیم که به‌دست کوروش به امپراتوری هخامنشی افزوده شده بودند.[۷۵] این ایالات شامل «پارت»، «زرنگ»، «هرات»، «خوارزم»، «باختر»، «سغد»، «گندار»، «ثه‌تَ‌گوش» و «اَرَخواتیش» است.[۷۶]

پارس‌ها پارت، هیرکانی و احتمالاً ارمنستان که همگی جزئی از قلمرو سابق پادشاهی ماد در ۵۴۹-۵۴۸ پیش از میلاد بودند را تصرف کردند. به گفتهٔ گزنفون، هیرکانی داوطلبانه حاکمیت کوروش بر خود را پذیرفت. همانطور که در مورد عیلام والتر هینتس و ران زادوک با هم اختلاف نظر دارند که عیلام توسط پارس‌ها بعد از سقوط بابل در ۵۳۹ پیش از میلاد گرفته شد. با این وجود براساس یکی از متون پیشگویی بابلی، «شاه عیلام حمله خواهد کرد و از تخت پادشاهی بیرون خواهد کرد»، پادشاه بابل کسی که «خاندان هارران را تاسیس کرد». این شاه عیلام به عنوان کوروش دوم و شاه بابل به عنوان نبونعید شناخته شده‌است. عیلام باید قبل از حمله کوروش به بابل فتح شده باشد.[۷۷]

شهر مهاجرنشین مستحکم‌شدهٔ «سایرس‌چتا» (یعنی شهر کوروش) یا همان سایروپولیس در سغد، گواهی فعالیت کوروش در آن ناحیه‌است. پلینیوس گزارش می‌دهد که کوروش، شهر کپیسا در شمال افغانستان را ویران کرد و آریان حملهٔ او به سرزمین‌های هند (ظاهراً گندهارا) و فرمانبرداری مردم آریاسپائی در امتداد مرز جنوبی درانگیانا را گزارش داد. به استناد گزارش هرودوت و بروسوس حملهٔ او به سرزمین‌های آسیای میانه بعد از شکست‌دادن لیدیه در ۵۴۷ پیش از میلاد و پس از فتح بابل در ۵۳۹ پیش از میلاد رخ داده‌است.[۷۸]


فتح بابل

در بابل ده‌ها هزار نفر از جوامع خارجی وجود داشتند و در میان آنها تعداد زیادی یهودی نیز وجود داشت که به اجبار و فشار شاه کلدانی از کشورهای خودشان رانده شده بودند. این مردمان هرگز امید به بازگشت به میهن خود را از دست نداده بودند. اینها همگی آماده بودند تا به دشمن نبونعید کمک کنند و بدین ترتیب پارسیان را ناجی خود تلقی می‌کردند. کشمکش‌های اجتماعی از یک سو، نارضایتی کشاورزان، صنعتگران، اشراف و نجبا (کارمندان، کاهنان، بازرگانان و غیره) از سوی دیگر باعث شده بود که زیربنای اجتماع ویران شود.[۷۹] شاه بابل که ده سال از پایتخت دور بود و در تیما سکونت داشت، تجارت پُرسود کندر را به انحصار خویش درآورده بود و خدای سین را به مردوک ترجیح می‌داد که این امر موجب خشم و نارضایتی کاهنان را فراهم آورده بود.[۸۰] کشاورزان و صنعتگران که قسمت عمدهٔ جمعیت کشور را تشکیل می‌دادند، نسبت به فعالیت‌های نبونعید در زمینهٔ آماده‌شدن برای جنگ، بی‌تفاوت بودند و میل داشتند فرمانروایان قدیمی را، بی‌دردسر و زحمت با فرمانروایان جدید تعویض نمایند، ارتش بابل بر اثر جنگ‌های متعدد در عربستان خسته و فرسوده شده بود و مشکل می‌توان انتظار داشت که چنین ارتشی توانایی آن را داشته باشد تا با سپاهیان دشمن که هم از نظر تعداد و هم از نظر تجهیزات برتر بودند، بجنگد و در برابر آنها بایستد. بدین ترتیب بابل فاقد توانایی و قدرت لازم برای مقابلهٔ مؤثر در برابر سپاهیان کوروش بود. هنگامی که کوروش به بین‌النهرین حمله‌ور شد، کاهنان او را نمایندهٔ خدای مردوک دانسته، به وی خوش‌آمد گفتند و پیامبران یهودی اعلام داشتند که وی نجات‌دهندهٔ قوم آنان است و سایر طبقات خارجی نیز وی را به عنوان آزاد کنندهٔ خود دانستند.[۸۱]

بابل از استحکامات طبیعی برخوردار بود؛ چنانکه در غرب رود فرات، در شرق رود دجله و در جنوب خلیج فارس آن را احاطه می‌کردند و برای محصور بودن بابل در شمال، نبوکدنصر دوم، فاتح اورشلیم، از سر احتیاط یک دیوار مادی ساخته بود که می‌توان آن را نمونهٔ بابلی دیوار چین دانست. این دیوار در نقطه‌ای که فاصلهٔ بین دجله و فرات به حداقل می‌رسد، بنا شد. سازندهٔ دیوار، نبوکدنصر، می‌نویسد: «برای اینکه فشار آب آسیبی به دیوار نزند، رویهٔ بیرونی آن را با آجر و ملات قیر استحکام بخشیده‌ام». گزنفون که در سال ۴۰۱ پیش از میلاد این بنا را دیده‌بود، ضخامت آن را ۲۰ پا و بلندی‌اش را ۱۰۰ پا تخمین می‌زند.[۸۲]

کوروش با سپاه خود از میان گوتیوم به‌طرف جنوب حرکت کرد و از رود سیروان گذشت و در آغاز سال ۵۳۹ پیش از میلاد به شهر اُوپیس، دژ شرقی دیوار مادی رسید و اُوپیس محاصره و به آتش کشیده شد. ایرانیان از سر دوراندیشی، از کرکوک، قیر و قطران همراه خود آورده بودند. در نبردهایی خونین، اُپیس به تصرف درآمد و سپاه نبونعید شکست خورد. در روز دهم اکتبر شهر سیپار نیز سقوط کرد و دژ غربی دیوار مادی نیز بدون درگیری تسلیم سپاه کوروش شد.[۸۳] بدین ترتیب کوروش در جنوب دیوار مادی با گذشتن از دجله، همهٔ استحکامات دفاعی نبوکدنصر را دُور زد و دو روز بعد، دوازدهم اکتبر، همزمان با جشن سال نوی تقویم بابلی، گئوبروه با سپاه خود وارد بابل شد و بدون جنگ و تلفات، شهر را تصرف کرد و مطابق با دستور کوروش، بلافاصله نظم سختگیرانه‌ای در بابل وضع شد. «سپرهای نیروهای گوتیوم، دروازه‌های اسانگیلا را احاطه کردند. هیچ عبادتی دچار وقفه نشد. نه در اسانگیلا و نه در دیگر معابد هیچ مراسمی از قلم نیفتاد.»[۸۴]

از خلال گزارش‌ها چنین استنباط می‌شود که کوروش می‌خواسته به هر نحوی که شده دل کاهنان را به‌دست‌آورد، تا به کمک آن‌ها مردم را به‌سوی خود جلب کند. از الواح برجای‌مانده به خط میخی که بی‌درنگ، از صبح روز بعد به‌نام کوروش تاریخ خورده‌اند، چنین برمی‌آید که تغییر حکومت بدون دردسر انجام پذیرفته‌است. این اسناد بابلی گواه ادامهٔ بی‌دردسر زندگی روزمره در پایتخت تسخیر شده هستند.[۸۵]


پس از فتح بابل

هفده روز پس از سقوط بابل، در روز ۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد، خود کوروش وارد پایتخت شد و همچون یک رهایی‌بخش مورد استقبال قرار گرفت. رویدادنامهٔ نبونعید در این‌باره گزارش می‌دهد: «شاخه‌های نی پیش پای او گسترانده شد. شهر غرق صلح و آرامش بود. کوروش برای سراسر سرزمین‌های بابل صلح را بشارت داده بود.»[۸۶]

برترین قدرت اجرایی در بابل متعلق به ساتراپ پارسی است. اولین حکمران شهر بابل، فرماندهٔ کوروش، اوگبارو بود که بر کل میانرودان تسلط داشت. اوگبارو ۳ هفته بعد از فتح بابل درگذشت. در ۵۳۸ پیش از میلاد کوروش، پسرش کمبوجیه را به عنوان شاه بابل منصوب کرد تا بر سایر امپراطوری تسلط داشته باشد. مدت حکمرانی کمبوجیه، در حقیقت محدودتر از آن بود که به نظر می‌رسد: او تنها شاه بابل و بخش شمالی (کشور بابل) بود درحالی که مرکز و جنوب بابل در دستان کوروش و نمایندگانش بود. علاوه بر این کمبوجیه بیش از ۹ ماه حکمرانی نکرد. در ۵۳۷ پیش از میلاد، به دلایلی نامشخص، کوروش او را از سمتش عزل کرد.[۸۷]

کوروش حکمرانی بابل را به بابلی زاده، «نبوئَه بولیت» داد. او کسی بود که قبل از پیروزی پارس‌ها بر بابل، منصبی در حکومت نبونئید داشت. در ۵۳۵، کوروش استان مجزایی شامل میانرودان و نواحی غرب فرات (فنیقیه، سوریه، فلسطین) تشکیل داد و گوبارو را ساتراپ پارسی آنجا گماشت. گوبارو حداقل تا ۵۲۵ در آنجا حکمران بود.[۸۸]

تصرف بابل نقطهٔ عطفی بود که باعث ایجاد تعادل بین قدرت‌های درگیر در آسیای غربی شد و به‌دنبال آن سلطهٔ بیشتر ایرانیان را بر شهرهای سوریه و فلسطین و نیز سواحل فنیقیه در پی داشت که پیش از این در حوزهٔ قدرت بابل قرار داشت.[۸۹] اقدام تعیین‌کنندهٔ کوروش که سبب خشنودی کاهنان شد این بود که همهٔ بت‌هایی را که نبونعید به‌زور به بابل آورده بود را به جاهای خود بازگرداند.[۹۰] پیامد دیگر تصرف بابل، بازگشت یهودیان تبعیدی در بابل، به میهن خود بود.[۹۱] در سال ۵۳۸ پیش از میلاد، کوروش اجازهٔ بازگشت این یهودیان به فلسطین را داد و شخصی به‌نام «شش بازار» که رهبر یهودیان در اسارت بود را به‌عنوان فرماندار منطقهٔ یهودیه منصوب کرد.[۹۲] همچنین دستور داد که معبد اورشلیم را بازسازی کنند: «در خصوص خانهٔ خدا در اورشلیم: معبد باید ساخته شود، به طول ۶۰ ارش و به بلندی ۶۰ ارش، با سه لایه از سنگ‌های مکعب و بر روی آن لایه‌ای از دیرک. مخارج را خزانهٔ دربار سوریه پرداخت می‌کند. همچنین باید اشیای زرین و سیمین خانهٔ خدا را که نبوکدنصر از معبد اورشلیم برداشته و به بابل برده‌است، بازگردانده شود».[۹۳] و میثرَداته [مهرداد]، خزانه‌دار مادی کوروش در بابل، از سوی کوروش فرمان یافت تا ظروف و اشیای زرین و سیمین را که نبوکدنصر در سال ۵۸۷ پیش از میلاد از اورشلیم ربوده بود، تحویل دهد. تعداد این قطعات به بیش از پنج هزار عدد می‌رسیده‌است.[۹۴] احتمالاً انگیزهٔ کوروش از اسکان دوبارهٔ یهودیان در سرزمین اسرائیل، ایجاد یک ساتراپی (ایالت) حائل بین ایران و مصر بود اما نتیجهٔ آن، تجدید اسکان و نوسازی در اسرائیل شد.[۹۵] مدارک باستان‌شناختی بسیاری در دست‌است که نشان می‌دهد پس از بازسازی معبد اورشلیم، یک رشته پایگاه‌های مرزی از خلیج ایسوس تا سواحل فلسطین، بازسازی و ایجاد شد و دژهایی بر سر راه مصر در صیدا و اورشلیم و دیگر شهرهای این منطقه ساخته شد تا پایگاه مناسبی برای حمله به مصر باشد.[۹۶]


نبرد با ماساگت‌ها و مرگ

احتمالاً کوروش مقدمات امر را برای تسخیر مصر فراهم کرده بود و اقدامات وی بود که باعث شد در سال‌های بعد، ایرانیان مصر را تسخیر کنند[۹۷] ولی ابتدا تصمیم گرفت مرزهای شمال شرقی امپراتوری‌اش را از تاخت و تاز اقوام چادرنشین ماساگت‌ها در امان بدارد. این تاخت و تازها زیان‌ها و صدمات چشمگیری بر ایرانیان شهرنشینی که آمیخته امپراتوری هخامنشی شده بودند وارد کرده بود.[۹۸]

هرودوت می‌گوید که کوروش با حیله به یکی از اردوگاه‌های ماساگت حمله‌ور شد و بسیاری ساکنان آنجا را کشت؛ ولی پس از این جریان، قسمت اعظم نیروهای ماساگت تحت فرماندهی ملکه تهم‌رییش، شکست سنگینی بر ایرانیان وارد آوردند و کوروش کشته شد.[۹۹] ماساگت‌ها سر بریده کوروش را در کیسه‌ای انداختند و آن کیسه پر از خون شده بود. هرودوت می‌نویسد این نبرد شدیدترین نبردهایی است که «بربر» ها در آن شرکت جسته‌اند.[۱۰۰] البته هردوت می‌گوید که دربارهٔ مرگ کوروش حکایات زیادی وجود دارد و روایتی که من ذکر کردم به حقیقت نزدیک‌تر است. در نتیجه معلوم می‌شود که خود هرودوت هم از صحت این روایت مطمئن نبوده‌است.[۱۰۱] بنابر گزارش مورخین یونانی، کوروش در جنگ با ماساگت‌ها ۲۰۰ هزار مرد جنگی را از دست داد که اغراق آشکاری است.[۱۰۲][۱۰۳][۱۰۴]

از نگاه داندامایف داستان‌های روایت شده توسط مورخین یونانی بیشتر از آنکه شرح یک رویداد واقعی باشند، رنگ و بوی یک رمان را دارند.[۱۰۵] اگرچه حقیقت دقیق مرگ کوروش را نمی‌دانیم، اما مشخص است که او در پاسارگارد دفن شده‌است. این حقیقت ممکن است گفته‌های هرودوت را دروغ جلوه دهد اما ممکن است جنازهٔ کوروش از دشمن پس گرفته شده و به پایتخت آورده شده باشد.[۱۰۶] ریچارد فرای می‌گوید احتمالاً داستان هرودوت ساختگی است، اما گرفتن آسیای میانه توسط کوروش صحیح است زیرا دورترین شهری که در سغد وجود دارد، سایرس‌چَتا (سایروپولیس) نام دارد که گستردگی فتوحات شرقی او را ثابت می‌کند.[۱۰۷] کتزیاس می‌گوید که کمبوجیه باگاپاتس – یکی از درباریان – را همراه جسد کوروش به مراسم دفن فرستاده‌است.[۱۰۸][۱۰۹]

انتقال جسد کوروش، یکی دیگر از نشانه‌های نادرست بودن جنگ کوروش با ماساگت‌هاست؛ زیرا اگر ملکه تهم‌رییش، کوروش را کشته و سر او را برده باشد، چگونه هخامنشیان توانسته‌اند با سپاهی شکست‌خورده جسد را از آنان پس بگیرند و آن را به درون قسمت‌های داخلی ایران وارد کنند؟[۱۱۰]

در دوازدهم اوت ۵۳۰ پیش از میلاد، زنی بابلی به نام «بورسیپه» زمینی را در نزدیکی دروازهٔ سنگ‌براق به نام یکی از خویشاوندانش کرد. تاریخ این لوح گلی که به خط میخی اکدی نوشته شده بود، «نهمین سال کورش، شاه کشورها» را نشان می‌داد. در سی و یکم همین سال در پایتخت بابل، مردی بابلی الاغش را فروخت. تاریخ این لوح مربوط به «سال آغاز فرمانروایی کمبوجیه، شاه کشورها» ست. این دو سند که در ظاهر اهمیت چندانی ندارند، در واقع نشان می‌دهند که کوروش در فاصلهٔ بین ۱۲ تا ۳۱ اوت سال ۵۳۰ پیش از میلاد درگذشته‌است و یا حداقل، خبر درگذشت وی و بر تخت‌نشینی کمبوجیه در این تاریخ به بابل رسیده‌است.[۱۱۱] ولی اخیراً سندی از کیش در بابل منتشر شده که مورخ نوزدهم ماه ارخسمنه در سال نهم سلطنتی کوروش است که برابر با ۴ دسامبر ۵۳۰ قبل از میلاد می‌شود. از اینرو به نظر می‌رسد جنگ با ماساگت‌ها در اواخر (دور) سال ۵۳۰ قبل از میلاد رخ داده باشد.[۱۱۲] بنابر گزارش هرودوت، کمبوجیه به اردوی جنگ علیه ماساگت‌ها پیوست اما پس از چندی، پیش از نبرد قطعی که طی آن کوروش به قتل رسید، به عنوان جانشین تاج و تخت به ایران برگردانده شد.[۱۱۳]


میراث کوروش

کوروش، فقط تنها فاتح و مدیر بزرگ نبود؛ بلکه در ذهن مردم پارسی، او همان جایگاهی داشت که رمولوس و رموس برای رومی‌ها و موسی برای بنی اسرائیل داشت. چگونگی تحویل کوروش نوزاد به چوپان و پرورش او، یادآور رها کردن موسی در نیزار در مصر و به زیر کشیدن پدربزرگ دیکتاتورش، توسط او (موسی) است که در متون افسانه‌ای و اساطیری دیگر هم بازتاب یافته است.[۱۱۵]

هیچ شکی نیست که حماسه کوروش ابتدا در میان پارسی‌ها رشد برخاست و اکنون در میان یونانی درک شده است. احساسات احترام یا ابهت کوروش در بین پارسی وجود داشت، به یونانی‌ها منتقل گشت و این اتفاقی نیست که گزنفون، کوروش را به عنوان فرمانروای آرمانی برگزید. او می‌خواست، برای تدریس پندهای آرمانی خویش، به شنوندگان یونانی‌اش به کوروش متوسل گردد. به طور خلاصه، نقش کوروش در طول تاریخ به عنوان مرد بزرگی که بنیانگذار امپراتوری بود، باقی ماند.[۱۱۶]

کوروش بدون شک، نه تنها نابغه هدایتگری بود که امپراتور بزرگ را بنیان‌گذاشت، بلکه بنیانگذار فرهنگ و تمدن شهری هخامنشی نیز بود. از آنجا که پارسی‌ها شئونیست (متعصب میهن پرست) نبودند، کوروش به سرعت فراگیری از ملت‌های مغلوب را آموخت. او نه تنها مادها را آرام کرد، بلکه آنها را با پارسی‌ها متحد کرد و یک نوع پادشاهی دوجنبه‌ای از مادها و پارس‌ها به وجود آورد. کوروش سنت‌های پادشاهی را از مادی‌ها وام گرفت. آنها کسانی بودند که بر یک امپراتوری حکمرانی می‌کردند، در حالی که پارسی‌ها، فقط متحدشان بودند. یک مادی، احتمالاً به عنوان یک مشاور شاه هخامنشی، به عنوان نوعی رئیس وزیران عمل می‌کرد. بنا بر نقش برجسته متاخرتر در پرسپولیس، پایتخت شاهان هخامنشی از زمان داریوش، یک مادی، مکرراً با پادشاه بزرگ، دیده می‌شود. ایلامی، ساکنان بومی پارس، همان گونه که می‌توان در این نقش برجسته دید، آموزگاران پارسی‌ها در زمینه‌های بسیاری بودند، برای مثال، لباس ایلامی‌ها بر تن پارسی‌ها و خراجگذاران ایلامی دیده می‌شود که نقش‌برجسته سنگی پرسپولیس دیده می‌شود.[۱۱۷]

همچنین به نظر می‌رسد که نوآوری جدیدی در حکومت و فرمانروایی، ولی بیش از آن تمایل به وام گیری، ترکیب با شایستگی به منظور تطبیق موارد وام‌گرفته شده با امپراتوری جدید است.[۱۱۸]


شخصیت کوروش

کوروش در نزد بابلیان، برگزیدهٔ مردوک، در نزد یهودیان، مسح‌شدهٔ خداوند بود و به‌نظر نمی‌رسد که مادها او را سروری بیگانه فرض کرده‌باشند. هرودوت می‌گوید که پارسیان از او چونان یک پدر سخن می‌گفتند، زیرا وی مهربان بود و از آنچه برای ایرانیان نیکو بود، کوتاهی نمی‌کرد؛ در عین حال هرودوت وی را مردی زودخشم می‌داند.[۱۱۹] داندامایف می‌گوید «کوروش محبوبترین شاه پارس و بنیانگذار یک امپراتوری جهانی بود».[۱۲۰]«به نظر می‌رسد کوروش به سنت و ادیان سرزمین‌های فتح شده احترام می‌گذاشت. پارسی‌ها او را پدر، روحانیان بابل او را برگزیده مردوک، یهودی‌ها او را مسیح فرستاده شده از جانب یهوه و یونانیان او را فاتحی بزرگ و سیاستمداری باهوش می‌دانستند. گزنفون در کورش‌نامه او را حکمرانی آرمانی و ایده‌آل توصیف می‌کند».[۱۲۱]

والتر هینتس، می‌گوید: «کوروش سه امپراتوری را ساقط کرده بود: ماد، لیدیه و بابل. آیندگان فراموش نکردند که کوروش هیچ‌کدام از سه فرمانروا، نه آستیاگ، نه کرزوس و نه نبونعید را نکشت، بلکه به تبعید آن‌ها بسنده کرد و حتی برای آن‌ها زندگی شاهانه‌ای فراهم آورد. این رفتار در جهان باستان بی‌سابقه بود و تا زمان کوروش هرگز اتفاق نیفتاده بود».[۱۲۲]


کوروش از دیدگاه یهود

کوروش جایگاه ویژه‌ای در تاریخ یهود دارد، در منابع عهد عتیق، با عناوین «مسیح خداوند» و «سرور، خدای بهشت» خطاب شده و به او «همهٔ پادشاهی‌های روی زمین» داده شده‌است. در کتاب عزرا و اشعیای نبی، از وی چنین یاد شده‌است: «او شبان من است و رضایت خاطر مرا فراهم خواهد کرد.»[۱۲۳] نام او در رسالت اشعیای ثانی، در کتاب عزرا و در انتهای کتاب دوم تواریخ و در کتاب دانیال (۱:۲۱; ۶:۲۹; ۱۰:۱) ذکر شده‌است. در این پاراگراف‌ها او، هم به عنوان کسی که مقدر شده تا اسرائیل را حفظ نماید و عملیات مشخصی را از طرف خدای اسرائیل (اشعیای ثانی) برای آن به انجام رساند و هم به عنوان شخصی که فرمان و قانونش پایه و اساسی شد برای برگشت به زایون و برپاسازی معبد ویران شدهٔ عزرا، ظاهر شده‌است. ظاهراً موفقیت‌های کوروش، خصوصاً آماده‌سازی‌ها و اقداماتی که نشان می‌داد جنگ بین او و بابل به تأخیر می‌افتاد، در قسمتی از مسئولیت اشعیاء ثانی برای نبوت مطلق او در آزادسازی و رستگاری قریب‌الوقوع اسرائیل و تخریب در شرف وقوع و احتمالی بابل بود. امیدهای پیغمبر به وضوح در بخش ۴۵:۱–۱۳ بیان شده‌اند. «خدا رو به تدهین شده‌اش [کوروش] نمود. کسی که در گذشته به او کمک نمود و در آینده نیز در ادامه فعالیت‌هایش به او کمک خواهد نمود». «من قبل از تو خواهم رفت و کوه‌ها را صاف می‌کنم، درهای برنزی را خُرد خواهم نمود و ستون‌های آهنی را به تکه‌های ریز خرد می‌کنم». کوروش بر آن است که اورشلیم را بازسازی نماید و جامعهٔ تبعیدشده را دوباره بازگرداند. در حالی‌که او هنوز خدای اسرائیل را نمی‌شناسد: «من تو را با اسم صدا می‌زنم، با نام فامیلی صدا می‌زنم، با اینکه تو مرا نمی‌شناسی» او در نهایت چنین خواهد کرد، بنا بر کمک بزرگی که از او دریافت خواهد نمود. این نبوت همان‌طور که قبل از این اتفاق تحویل شد، احساسات و امیدهای پیامبر را که منتظر تسخیر بابل و تنبیه آن است، نمایان می‌کند.[۱۲۴] در بسیاری از شهرهای بزرگ اسرائیل به دلیل جایگاه کوروش در تاریخ یهودیان، خیابانی به نام او نامگذاری شده‌است که نمادی از رابطهٔ کهن یهودیان و ایرانیان است.[۱۲۵]

در تلمود، یزدگرد یکم ساسانی را به سبب خوش‌رفتاری اش، «کوروش نو» می‌خواندند.[۱۲۶] در حالی که یک سند کلیسایی نستوری مورخ ۵۴۴، خسرو یکم را «کوروش نو» نامیده است.[۱۲۷] کوروش برای یهودیان، به صورت چهره برجسته‌ای در نوشته‌های آنها، از کتاب اشعیا تا تلمود و از میدراش تا متون یهودی-فارسی، باقی‌مانده است.[۱۲۸]


متون فارسی-یهودی

در کتاب اردشیرنامه و عزرانامه، کوروش حاصل ازدواج استر و اردشیر است.[۱۲۹][۱۳۰] در عزرانامه، کوروش به صورت شخصیت خدایی و در قامت یک پیامبر و شاه اسرائیل توصیف شده است. عدالتش، صداقتش، و شجاعتش در بین شاهان دنیا بی نظیر است.[۱۳۱]


دین کوروش

در بابل و جاهای دیگر، مدارک فراوانی در ارتباط با تسامح و رواداری کوروش در امور دینی بدست آمده و هیچ نشانه‌ای از تعصب وی به دین ملی‌اش دیده نشده‌است.[۱۳۲] دربارهٔ اینکه کوروش چه دینی داشت، اختلاف نظر وجود دارد و احتمالاً کوروش خود می‌بایست پرستندهٔ اهورامزدا بوده‌باشد، اگرچه تقریباً هیچ چیزی دربارهٔ باورهایش نمی‌دانیم. مطابق با گزارش گزنفون، کوروش در بارگاهش پیرامون مسائل دینی از رهنمودهای مغان پیروی می‌نمود. اگرچه بسیاری از پژوهشگران، کوروش را زرتشتی نمی‌دانند، مری بویس قویاً استدلال می‌کند که کوروش خود یک زرتشتی بود که چنان پا جای پای نیاکان خود می‌گذارد، نیاکانی که از سدهٔ هفتم پیش از میلاد هنوز پادشاهان کوچکی در انشان بودند. او خاطرنشان می‌سازد که آتشکده‌ها و نیایشگاه‌های پاسارگاد حاکی از عمل به آیین‌های زرتشتی‌است و متن‌های یونانی نیز به عنوان شاهد آورده‌اند که مغان زرتشتی جایگاه‌های ارزنده‌ای در دربار کوروش داشته‌اند.[۱۳۳] لوییس گری عقیده دارد که کوروش دقیقاً پیرو آئین ایرانیان باستان قبل از گاتاهای زرتشت و بازماندهٔ آن در اوستای جدید بود و خدایانی که مورد تکریم کوروش بودند، با اهورامزدا، میترا، آذر و آناهیتا، قابل تطبیق هستند. وی معتقد است دین کوروش به آئین ارائه‌شده در اوستای جدید نزدیک بوده و دلیلی برای زرتشتی دانستن او وجود ندارد.[۱۳۴] در برابر، پژوهشگرانی همچون جورج کامرون و والتر هینتس عقیده دارند که زمان زندگی زرتشت مابین سال‌های ۶۶۰ تا ۵۸۲ پیش از میلاد بوده و کوروش در این مدت، حتی با زرتشت دیدار هم داشته و پیرو دین زرتشتی بوده‌است و دلیل این استدلال را آتشدان‌های ساخته‌شده در فضای آزاد و برج نگهداری آتش در پاسارگاد می‌دانند.[۱۳۵] ماکس مالوان می‌گوید که تاکنون هیچ مدرکی بدست نیامده که بر پایهٔ آن بتوان گفت، کوروش زرتشتی بوده‌است ولی رفتار او با آموزه‌های زرتشت و اصول دین او نقاط مشترک بسیاری دارد و شاید از دین زرتشتی تأثیر پذیرفته باشد.[۱۳۶]


ذوالقرنین

نقش‌برجستهٔ انسان بالدار یکی از ستون‌های بازمانده از کاخ بارعام در پاسارگاد است که روزگاری روبروی دو درگاه تالار مسقف ستون‌دار قرار داشتند.[۱۳۸] برخی از پژوهشگران این نقش‌برجسته که شاخ‌های قوچ و بال‌های عقاب دارد را تصویر کوروش می‌دانند. دربارهٔ این نقش، تفسیرهای بسیاری انجام شده که یکی از آن‌ها این است که نقش مذکور ذوالقرنین یعنی «صاحب دو شاخ» است. دربارهٔ شخصیت ذوالقرنین که در کتاب‌های مقدس یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد و این که به‌واقع ذوالقرنین چه کسی بوده، به‌طور قطعی مشخص نشده‌است.

ابوالکلام آزاد با تفسیر آیات ۸۲ تا ۹۵ سوره کهف دلایلی آورده‌است که ذوالقرنین موصوف، کوروش هخامنشی می‌باشد.[۱۳۹][۱۴۰] علامه طباطبایی دربارهٔ ذوالقرنین دانستن کوروش چنین نوشته‌است که «هر چند بعضی از جوانبش خالی از اعتراضاتی نیست، بلکه از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرآنی روشن‌تر و قابل قبول‌تر است.» در تفسیر نمونه از نظریهٔ انطباق کوروش با ذوالقرنین به عنوان نظریهٔ برتر یاد شده‌است و بر تأئید این نظریه در تفسیر من هدی القرآن، تفسیر الفرقان و تفسیر المنیر اشاره شده‌است. در تفسیر المنیر با قاطعیت، ذوالقرنین، همان کوروش دانسته شده که دو طرف جهان را گشت و احتمالاً به خاطر شجاعتش به ذوالقرنین ملقب شد.[۱۴۱]


نقش‌برجسته انسال بالدار

علیرضا شاپور شهبازی انتساب نقش‌برجستهٔ انسان بالدار را به ذوالقرنین نادرست می‌داند. او معتقد است این نقش‌برجسته نمی‌تواند تصویر کوروش باشد، به دلیل آنکه در هنر جهان باستان نمونه‌ها و همانندهایی دارد.[۱۴۲] والتر هینتس، این نگاره را رب‌النوع فنیقی و روح نگهبان کاخ کوروش می‌داند.[۱۴۳]


کوروش در هنر و ادبیات جهان

گزنفون گزارش می‌کند که همسر یکی از دشمنان کوروش، پانته‌آ نام داشت و بدست وی اسیر شد ولی با وجود تمام زیبایی‌اش، کوروش به او دست‌درازی نکرد. این داستان در ابتدای قرن شانزدهم در آثار شاعر ایتالیایی ماتئو باندلو و نویسندهٔ انگلیسی، ویلیام پینتر و همچنین درام‌نویس آلمانی، هانس زاکس با اشعاری چنین مفهومی را به‌تصویر کشیده‌اند. پیر منفره، خالق کوروش پیروز در سال ۱۶۲۸ و آنتوان دانشه (کوروش ۱۷۰۶) جوانی کوروش را با روشی بسیار مثال‌زدنی تشریح کرده‌اند. گسترده‌ترین رمان نوشته‌شده در مورد شاهنشاه ایران، کتاب آرتامن یا کورش بزرگ (به فرانسوی: Artamène ou le Grand Cyrus) است که شامل ۱۳٫۰۰۰ صفحه بوده و توسط نویسندهٔ فرانسوی، مادلن دو سکودری به رشتهٔ تحریر در آمده‌است. شاعر آلمانی، کریستوف ماتین ویلند برای بدست آوردن امتیاز از پادشاه پروس، در اثر خود به‌نام آئینه طلایی (به آلمانی: Goldenen Spiegel)، حکومت فریدریش دوم را پادشاهی جدید کوروش نامید.[۱۴۴]

از زمان تأکید بر اهمیت و ارزش مذهبی پادشاه، در شمار زیادی از نگاره‌نماها با موضوع کوروش در کلیساها و صومعه‌ها، به‌صورت گسترده‌ای روبرو هستیم. برای نمونه آثار ویترای صومعه ابسدورف شهر اویلتسن در نیدرزاکسن آلمان را می‌توان نام برد. نوشته‌های کنت لوسنا که بر پایهٔ تعالیم گزنفون از کوروش بود، برای شارل لو تمرر، دوک بورگوین، بصورت چهار فرش دیواری درآمد که هم‌اکنون این آثار در کلیسای نوتردام شهر بون کشور فرانسه نگهداری می‌شوند. نقاش آمریکایی بنجامین وست، تابلویی را برای جرج سوم پادشاهی متحده کشید که نگاره‌ای تأثیرگرفته از گزنفون و بخشش شاه ارمنستان توسط کوروش است. پرترهٔ نقاش ایتالیایی، جووانی بندتو کاتیلونه، نمایی از کوروش شیرخوار و سگ ماده‌ای را به‌تصویر کشیده‌است و دیگر نقاش اهل ایتالیا، پیترو دا کورتونا تابلویی به‌نام نجابت کوروش در برابر پانته‌آی زیبا دارد.[۱۴۵]

از قرن هفدهم میلادی، شخصیت کوروش گزینهٔ رایجی در موضوع اپراها شد، از جمله آنتونیو برتالی که در سال ۱۶۶۱ میلادی قطعهٔ رشد کوروش دوم (به ایتالیایی: Il Ciro crescente) را ساخت. فرانچسکو کاوالی در سال ۱۶۵۴ در اپرانامه‌ای از جی سی سورنتینو بخش کوروش دوم (به ایتالیایی: Il Ciro) را گنجاند. از شعرهای پیترو پاریاتی اپراهایی همچون کوروش (به ایتالیایی: Ciro) در سال ۱۷۰۹ توسط توماسو آلبینونی و کوروش در بابل (به ایتالیایی: Ciro in Babilonia) در سال ۱۷۱۶ توسط آنتونیو لوتی ساخته و پرداخته شدند. از اپرانامهٔ شاعر معروف پیترو متاستازیو، در سال ۱۷۳۷ میلادی بالداساره گالوپی و ۱۷۴۴ نیکولو جوملی قطعهٔ شناخت کوروش (به ایتالیایی: Ciro riconosciuto) را ساختند، یوهان آدولف هاسه در سال ۱۷۵۱ میلادی، شناخت کوروش را عرضه کرد و جواکینو روسینی نیز در سال ۱۸۱۲ اپرای کوروش در بابل (به ایتالیایی: Ciro in Babilonia) را با متنی از اف. آونتی بروی صحنه آورد.[۱۴۶]

مایکل اچ هارت نویسندهٔ کتاب صد، کوروش را به عنوان ۸۷اُمین انسان تأثیرگذار در تاریخ جهان معرفی کرده‌است.[۱۴۷]


کوروش در روایات شفاهی ایران

نوشتار اصلی: ادبیات کهن ایران

بنابه گزارش روایی مورخان یونانی، آخرین پادشاه ماد، آستیاگ خوابی می‌بیند که آبی و سپس تاکی از شکم دختر او ماندانا که همسر کمبوجیهٔ اول پارسی است بیرون می‌آید و همهٔ جهان را فرا می‌گیرد. ماندانا باردار است و چون فرزند را به دنیا می‌آورد که کوروش بزرگ آینده‌است آستیاگ دستور می‌دهد او را به هارپاگ از سران ملازمانش بسپارند تا او را از میان بردارد. کوروش را خانوادهٔ شبانی می‌پروراند و چون مسئله آشکار می‌شود، هارپاگ کفارهٔ این گناه را بسیار سخت می‌پردازد.[۱۴۸]

همانندی‌هایی از این داستان کوروش را در داستان کیخسرو در شاهنامه می‌یابیم. پدربزرگ تورانی او افراسیاب نیز قصد نابود کردن او را دارد. به پیران دستور می‌دهد که او را به شبانان بسپارد و به سخنی دیگر، هارپاگ روایت هرودوت پیران شاهنامه‌است. با همهٔ اختلاف در جزئیات، همانندی‌ها را در داستان هرودوت و شاهنامه می‌توان چنین طبقه‌بندی کرد:[۱۴۹] افراسیاب همان آستیاگ است؛ کیخسرو همان کوروش است، پیران همان هارپاگ و جنگ تاریخی کوروش با آسیاگ و پناه گرفتن او در کاخ شاهی اکباتان و تسلیم شدنش برای این‌که خانواده‌اش شکنجه نشوند همانندی دارد با پایان کار افراسیاب که به کاخ کنگدژ پناه می‌برد و سپس در دریای چیچست ناپدید می‌گردد و کیخسرو دستور شکنجهٔ گرسیوز برادر افراسیاب را می‌دهد و افراسیاب تاب شنیدن فغان برادر ندارد و خود را تسلیم می‌کند. پایان زندگی کوروش نیز آن‌چنان‌که گزنفون نقل می‌کند و وصیت‌های او، صحنه‌های روزهای پایانی کیخسرو را در شاهنامه به یاد می‌آورد.[۱۵۰]


کوروش در کتاب‌های زرتشتی و اسلامی

ابن بلخی از کوروش همچون کسی که یهودیان را آزاد ساخت و آخرین پادشاه آشور را شکست داد یاد کرده است. نام کوروش به صورت کرش ذکر شده است، ولی یقین آن است که این نام باید همان کوروش باشد. حمزه اصفهانی از کوروش یاد می‌کند و او را با «بهمن» یکی می‌شمرد و می‌نویسد که یهودیان می‌پندارند که بهمن به زبان ایشان همان کوروش است. مسعودی نیز می‌نویسد که نام کوروش برای یهودیان شناخته شده بود، ولی ایرانیان او را بهمن می‌نامند. دقیقترین تبارنامه هخامنشیان را ابوریحان بیرونی به دست می‌دهد. اگر این تبارنامه را به دقت دنبال کنیم، می‌بینیم که او نام‌های کیانی را با نام‌های هخامنشیان برابر دانسته است. بیرونی در اینجا می‌کوشد که کیانیان را به هخامنشیان پیوند دهد و یک تبارنامه دقیق از هخامنشیان تهیه کند.[۱۵۱] ابوریحان بیرونی پیشنهاد می‌کند که کی‌قباد پس از اسرحدون (شناخته شده با نام زَو بن تهماسب) حکومت کرد و کی‌کاووس همان بخت النصر بود و نسل سوم بعد از کی‌قباد است؛ کورِش همان کی‌خسرو است که جانشین کوروش (شناخته شده به عنوان لهراسب) گشته است.[۱۵۲] به گفته احمدی، بهمن، شخصیتِ اسطوره‌ای ایرانی، برخی از یادمان‌های تاریخی کوروش را به خود جذب کرده است: «گویند وی (=بمهن) به دوران پادشاهی خود باقی‌ماندۀ بنی اسرائیل را [از بابل] به بیت‌المقدس پس فرستاد»؛ و فرمان به آباد نمودن بیت‌المقدس داد»؛ «اسرائیلیان چنین پندارند که بهمن در کتاب‌های اخبار آنها به زبان ایشان، همان کوروش است».[۱۵۳]

بهمن پسر اسفندیار، شاه کیانی اسطوره‌ای ایران است. نام این شاه در اوستا نیامده، ولی به عنوان یکی از پادشاهان در دینکرد، بندهشن و بهمن‌یشت آمده است. منابع مختلفی عربی، پهلوی و فارسی نو نام او به صورت وهمن (در بندهشن)، بهمن (در شاهنامه فردوسی؛ مروج الذهب مسعودی؛ دینوری)، اردشیربهمن (در بهمن‌یشت؛ تاریخ طبری؛ تاریخ ابن‌اثیر)، کی‌اردشیر (در حمزه اصفهانی)، کی‌بهمن با لقب «درازدست» (به عربی: طویل‌الید) آورده‌اند. این لقب (درازدست) برای اردشیر اول هخامنشی (حکومت 465 تا 425 پیش از میلادی) در منابع یونانی به صورت Macrocheir و در منابع لاتین به صورت Longimanus مشهور شده است. در منابع مورخینی چون طبری و مسعودی، آمده است که مادرش از بنی اسرائیل با نام کوچک آستوریا (یعنی استر در عهد عتیق) است. طبری و مسعودی و بیشتر دیگر منابع تاریخی (یعنی دینوری و ابن‌بلخی)، به زیر کشیدن بخت‌النصر (نبوکدنضر) و بازگشت فرزندان اسرائیل را به وطنشان را به بهمن نسبت داده‌اند. و برخی همچون مسعودی و ابن‌بلخی، اضافه کرده‌اند که بهمن این وظیفه را به کوروش (یعنی کوروش بزرگ) محول کرد تا به سرانجام رساند.[۱۵۴]


آرامگاه کوروش بزرگ

آرامگاه کوروش بزرگ در فاصلهٔ حدود یک کیلومتری جنوب غربی کاخ‌های پاسارگاد قرار داد. این اثر در سال ۲۰۰۴ میلادی به عنوان زیر مجموعهٔ پاسارگاد تحت شمارهٔ ۱۱۰۶ در میراث جهانی یونسکو ثبت شده‌است.[۱۵۵]

آرامگاه کوروش بر روی سکوی مرتفعی قرار گرفته که این سکو خود نیز از قطعات تراشیده شدهٔ سنگ تشکیل شده‌است. بر بالای سکو اتاق مخصوص دفن جسد قرار دارد. این اتاق ۲٫۱۰ متر پهنا، ۳٫۱۷ متر طول و ۲٫۱۰ متر ارتفاع دارد. مدخل آن ورودی کوچک و باریکی است. آرامگاه به وسیلهٔ سنگ‌های شیروانی‌مانند سه‌گوش پوشیده می‌شود، ارتفاع کامل ساختمان حدود ۱۱ متر است.[۱۵۶] ارتفاع کلی بنا اندکی بیش از ۱۱ متر است. سکوی اول که پلهٔ اول را تشکیل می‌دهد، ۱۶۵ سانتیمتر ارتفاع دارد، اما حدود ۶۰ سانتیمتر آن در اصل نتراشیده و پنهان بوده‌است، یعنی این هم مانند پلکان دوم و سوم دقیقاً ۱۰۵ سانتیمتر ارتفاع داشته‌است. پلکان چهارم و پنجم و ششم هر یک ۵۷٫۵ سانتیمتر ارتفاع دارند. پهنای سکوها نیم متر است و سطح سکوی ششمین که قاعدهٔ اتاق آرامگاه را تشکیل می‌دهد، حدود ۶٫۴۰ متر در ۵٫۳۵ متر است.[۱۵۷]

آرامگاه کوروش که به‌احتمال زیاد پیش از مرگش و به فرمان خودش ساخته شده‌بود، در همهٔ دوران هخامنشی مقدس به‌شمار می‌رفت و به خوبی از آن نگهداری می‌کردند.[۱۵۸] در دورهٔ اسلامی، این بنا به «مشهد مادر سلیمان» معروف بود و نخستین شخصی که دریافت مشهد مادر سلیمان همان آرامگاه کوروش بزرگ است، رابرت کرپورتر جهانگرد و دیپلمات انگلیسی بود که در سال ۱۸۱۸ میلادی از پاسارگاد دیدن کرده بود.[۱۵۹]


بناها و کاخ‌ها

عمدهٔ بناهایی که توسط کوروش ساخته‌شده، در محوطهٔ پاسارگاد قرار دارد. آرامگاه کورش بزرگ که ساختهٔ خود او بود، چنان ارتباطی از نظر طراحی نقشه و کاربرد نماپردازی در میان باغ بزرگ پاسارگاد با کاخ‌های دروازه، اختصاصی و بار نشان می‌دهد که مشخص می‌شود طراح همهٔ آن‌ها، یک نفر بوده و آن کاخ‌ها هم نتیجهٔ سلیقهٔ کورش بزرگ بوده‌اند. کتیبه‌های سه زبانهٔ عیلامی، پارسی و اکدی بر روی جرزها و درگاه‌های آن سه کاخ، تأیید دیگری‌است که این کاخ‌ها توسط کوروش ساخته شده‌اند.[۱۶۰]

بدنهٔ اصلی کاخ‌های پادشاهی کوروش در پاسارگاد، از سالن‌های ستون‌دار تشکیل شده‌است. تالار عمومی (کاخ S) حدوداً در سال ۵۳۹ پیش از میلاد ساخته شده بود. تالار ستون‌دار آن دو ردیف چهار ستونی دارد و کاخ مسکونی کوروش (کاخ P) بین سال‌های ۵۳۰ تا ۵۳۵ پیش از میلاد بنا شده‌است. سالن ستون‌دار این کاخ پنج ردیف ستون و در هر ردیف شش ستون دارد، و سرسرای آن در جنوب شرقی به ابعاد ۷۵٫۵×۹٫۳ متر است.[۱۶۱]

کاخ دروازه در حدود شرقی محوطهٔ اصلی قرار دارد و شامل یک تالار ستون‌دار با نقشهٔ چهار ضلعی و ابعاد ۲۵٫۵×۲۸٫۵ متر است و ۸ ردیف ستون دارد.[۱۶۲]

کوشک‌های A و B که در شرق و جنوب باغ شاهی قرار دارند، احتمالاً دو ورودی به باغ سلطنتی بوده‌اند. از این دو، کوشک B بهتر حفظ شده‌است که این کوشک با ابعاد ۱۱٫۷×۱۰٫۱ متر از یک سکوی چهارضلعی از سنگ‌های آراسته تشکیل شده‌است.[۱۶۳]

دیوار نبشته‌ها

سه کتیبه کوچک از کوروش بزرگ به زبان‌های فارسی باستان، ایلامی و اکدی به دست آمده است که بخش‌هایی از آن آسیب دیده بود.[۱۶۴]

دو گونه کتیبه‌های ۳ زبانه کوروش (CMa,CMc) روی ۳ بنای جایگاه اصلی پاسارگاد (یا در نسخه‌های متعدد نوشته شده) به دست آمده است.[۱۶۵]

نخستین بنا (CMa) رواقی است مشرف به جایگاه که «درِ R» نام دارد. این رواق نقش برجسته‌ای دارد که فرشته‌ای بالدار را نشان می‌دهد. این اثر تا اواخر قرن گذشته به عنوان نمونه‌ای از کتیبه‌های CMa برپا بوده است. اگر در نظر بگیریم که سازندگان پاسارگاد بر ایجاد تقارن در کارهای تزئینی و بویژه کتیبه‌ها، ارجحیت قائل بوده‌اند، احتمال دارد که سابق بر این حداقل هشت نسخه از این کتیبه روی بنا وجود داشته باشد.[۱۶۶]

در قصر «S» که اغلب آن را «تالار بار» می‌نامند و «قصر P» که احتمالاً به عنوان محل سکونت کوروش استفاده می‌شد نیز نزدیک به بیست نسخه از CMa موجود بوده که تنها دو تای آنها تا روزگار ما، در هر قصری یک نسخه، حفظ شده است، دو تا نیز در «قصر S» تا قرن نوزدهم موجود بوده است.[۱۶۷]


استوانه کوروش

نوشتار اصلی: استوانه کوروش
استوانه کوروش در موزهٔ بریتانیا.

تنها سند نسبتاً مفصلی که از کوروش برجای مانده، استوانه‌ای به‌طول ۲۲٫۵ سانتی‌متر و عرض ۱۱ سانتی‌متر از جنس خاک رس با نوشته‌ای ۴۵ سطری به‌زبان بابلی است که امروزه با شمارهٔ ۹۰۹۲۰ در اتاق ۵۲ بخش ایران باستان موزهٔ بریتانیا نگهداری می‌شود.[۱۶۸] تکهٔ اصلی این استوانه در سال ۱۸۷۹ میلادی توسط هرمزد رسام در حفاری معبد مردوک در بابل پیدا شد، این تکه حاوی ۳۵ خط بود. تکهٔ دوم که شامل خط‌های ۳۶ تا ۴۵ می‌شود، در سال ۱۹۷۵ میلادی در کلکسیون بابل دانشگاه ییل یافت شد و به استوانهٔ اصلی پیوست گردید.[۱۶۹]

این استوانه پس از شکست دادن نبونعید و تصرف بابل، نوشته شده و به منزلهٔ سند و شاهد تاریخی پرارزشی‌است. با این همه، به کمک آن نمی‌توان به تصویر درستی از پدیدآورندهٔ آن دست یافت، چون در این نبشته به همه‌چیز از چشم کاهنان بابلی نگریسته شده‌است. این متن ماهیتاً یک بیانیهٔ سیاسی نیست و نبشتهٔ پایِ بناست که به‌عنوان پی دیوارهای بابل برای یادبود بازسازی‌های کوروش در آنجا گذاشته‌شده‌است.[۱۷۰] اما این نبشته نشان می‌دهد که کوروش چگونه در بابل بی‌درنگ برنامهٔ ساختمانی گسترده‌ای را به اجرا درآورد. مثلاً باروی درونی و بیرونی شهر بابل را بازسازی و مرمت کرد و درگاه‌هایی از جنس برنز بر دروازه‌های شهر ساخت.[۱۷۱]

کوروش پس از معرفی خود و دودمانش و شرح مختصری از فتح بابل، می‌گوید که تمام دستاوردهایش را با کمک و رضایت مردوک به انجام رسانده‌است. وی سپس بیان می‌کند که چگونه آرامش و صلح را برای مردم بابل، سومر و دیگر کشورها به ارمغان آورده و پیکر خدایانی که نبونعید از نیایشگاه‌های مختلف برداشته و در بابل گردآوری کرده بوده را به نیایشگاه‌های اصلی آنها برگردانده‌است. پس از آن، کوروش می‌گوید که چگونه نیایشگاه‌های ویران‌شده را از نو ساخته و مردمی را که اسیر پادشاه‌های بابل بودند را به میهن‌شان بازگردانده‌است.[۱۷۲][۱۷۳][۱۷۴]

در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل متحد استوانهٔ کوروش را به همهٔ زبان‌های رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این استوانه در مقر سازمان ملل در فضای بین تالار اصلی شورای امنیت و تالار قیومت در شهر نیویورک قرار داده شد. در این مکان، نمونه‌ای از آثار فرهنگی کشورهای گوناگون وجود دارد.[۱۷۵][۱۷۶]


جانشین

کوروش از تنها همسر خود کاساندان، دو پسر به نام‌های کمبوجیه و بردیا داشت که کمبوجیه را پیش از لشکرکشی به شرق، به‌عنوان ولیعهد خود انتخاب کرد.[۱۷۷] کمبوجیه به‌واسطهٔ انتصابش به‌عنوان «شاه بابل»، عملاً به‌عنوان جانشین تعیین شده بود و کوروش، امور این مملکت را به او واگذار کرد. احتمالاً کمبوجیه پس از مرگ پدرش، به مرزهای شمال شرقی سامان داد و در پاییز سال ۵۲۸ پیش از میلاد، حمله به مصر را آغاز کرد و توانست آنجا را فتح کند.[۱۷۸]


پانویس

  • Dandamayev, Cyrus II The Great, 516-521.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۴۴۴.

  • Dandamayev, Cyrus II The Great, 516-521.

  • The Persian Empire elkriver.k12.mn.us «Cyrus the Great Founds an Empire» 18 October 2014

  • Cuyler Young، CYRUS THE GREAT، ۸:‎ ۳۷۴-۳۷۵.

  • زرینکوب، کورش و ذولقرنین، 82,83,۸۶.

  • زرینکوب، کورش و ذولقرنین، ۸۶.

  • دیاکونوف، تاریخ ماد، ۱۹.

  • جعفری دهقی، بازشناسی منابع تاریخ، ۳۸.

  • ویزه‌هوفر، ایران باستان، 70.

  • ویزه‌هوفر، ایران باستان، 71.

  • Traver، From Polis to Empire, the Ancient World, C. 800 B.C.-A.D. 500: A Biographical Dictionary، 115.

  • Schmitt، CTESIAS، 441-446.

  • دیاکونوف، تاریخ ماد، ۲۸.

  • جعفری دهقی، بازشناسی منابع تاریخ، ۳۸.

  • دیاکونوف، تاریخ ماد، ۲۷.

  • پاکتچی، آشنایی با شخصیت کورش در منابع اسلامی، ۱۱۹-۱۲۰.

  • ویزه‌هوفر، ایران باستان، 71.

  • ویزه‌هوفر، ایران باستان، 72.

  • Dandamayev، BABYLONIAN AND EGYPTIAN DOCUMENTS IN THE ACHAEMENID PERIOD، 457-461.

  • دریایی، تاریخ ملی یا تاریخ کیانی، 66.

  • Schmitt, CYRUS i. The Name.

  • پیرنیا، ایران باستان، ۲۱۶.

  • رضایی باغ‌بیدی، کورش و ذولقرنین، ۶۴.

  • رضایی باغ‌بیدی، کورش و ذولقرنین، ۶۴.

  • Schmitt, CYRUS i. The Name.

  • رضایی باغ‌بیدی، کورش و ذولقرنین، ۶۵-۶۶.

  • هنکلمن، آیا کوروش پارسی بود؟، 106-107.

  • رضایی باغ‌بیدی، کورش و ذولقرنین، ۶۴.

  • Dandamayev, Cyrus II The Great, 516-521.

  • Frye, Cyrus II, 831-832.

  • Dandamayev, Cyrus II The Great, 516-521.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۱۵-۱۶.

  • بریان، امپراتوری هخامنشی، ۳۸-۳۹.

  • Ballmann, Cyrus, King of Persia.

  • The Columbia Encyclopedia.

  • Schmitt, MANDANE.

  • Dandamayev, Cyrus II The Great, 516-521.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۱۶.

  • Dandamayev, Cyrus II The Great, 516-521.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۱۶.

  • پیرنیا، ایران باستان، ۲۳۴-۲۳۵.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۱۶-۱۸.

  • Rank, Myth of the Birth, 28.

  • فرای، میراث باستانی ایران، ۱۲۹.

  • CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1 iranicaonline.org

  • CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1 iranicaonline.org

  • CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1 iranicaonline.org

  • CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1 iranicaonline.org

  • CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1 iranicaonline.org

  • CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1 iranicaonline.org

  • CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1 iranicaonline.org

  • کوک، تاریخ ایران کمبریج، ۲۴۸.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۹۴.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۲۳.

  • Smith, Babylonian Historical Texts, 111.

  • کوک، تاریخ ایران کمبریج، ۲۴۸.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۹۵.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۹۶.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۲۸.

  • Bickerman, PERSIA.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۳۲.

  • پیرنیا، ایران باستان، ۲۷۵.

  • Ballmann, Cyrus, King of Persia.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۹۸.

  • پیرنیا، ایران باستان، ۲۷۷.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۹۸.

  • Pedley, Ancient literary sources, 5.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۱۰۰.

  • Shapur Shahbazi, CROESUS, 401-402.

  • Shahbazi, DERAFŠ.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۴۳.

  • The Columbia Encyclopedia, Cyrus the Great.

  • پیرنیا، ایران باستان، ۳۷۴.

  • مالوان، تاریخ ایران کمبریج، ۴۷۲.

  • پیرنیا، ایران باستان، ۳۷۴.

  • Dandamayev, Cyrus II The Great, 516-521.

  • Dandamayev, Cyrus II The Great, 516-521.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۵۹.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۱۰۰.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۵۹.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۱۰۱.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۱۰۴.

  • Borger, Orientalia, 440.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۱۰۵.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۱۰۵.

  • Dandamayev, BABYLONIA i. History of Babylonia in the Median and Achaemenid periods, 3:‎ 326-334.

  • Dandamayev, BABYLONIA i. History of Babylonia in the Median and Achaemenid periods, 3:‎ 326-334.

  • مالوان، تاریخ ایران کمبریج، ۴۸۵.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۱۰۸.

  • مالوان، تاریخ ایران کمبریج، ۴۸۵.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۸۴.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۸۵.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۱۱۳.

  • The Columbia Encyclopedia, Cyrus the Great.

  • مالوان، تاریخ ایران کمبریج، ۴۸۵.

  • The Columbia Encyclopedia, Cyrus the Great.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۸۹.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۹۰.

  • داندامایف، ایران در دوران هخامنشی، ۱۵۱.

  • پیرنیا، ایران باستان، ۴۵۲.

  • Dandamayev, Cyrus II The Great, 516-521.

  • داندامایف، ایران در دوران هخامنشی، ۱۵۱.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۴۴۴.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۹۱.

  • Dandamayev, Cyrus II The Great, 516-521.

  • Frye, Cyrus II, 3:‎ 831-832.

  • Dandamayev, Cyrus II The Great, 516-521.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۹۱و۹۲.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۴۴۴.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۸۷.

  • Dandamayev, Cyrus II The Great, 516-521.

  • داندامایف، ایرانیان در بابل هخامنشی، 110-111.

  • Frye, Cyrus II, 831–832.

  • Frye, Cyrus II, 831–832.

  • Frye, Cyrus II, 831–832.

  • Frye, Cyrus II, 831–832.

  • Frye, Cyrus II, 831–832.

  • کوک، تاریخ ایران کمبریج، ۲۵۱.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۹۲.

  • Dandamayev, Cyrus II The Great, 516–521.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۱۰۵.

  • مالوان، تاریخ ایران کمبریج، ۴۹۵.

  • Rappaport, CYRUS, 350–351.

  • فتاحی، جایگاه کوروش در اسرائیل.

  • Shapur Shahbazi، «YAZDEGERD I»، ENCYCLOPÆDIA IRANICA.

  • دریایی، تاریخ ملی یا تاریخ کیانی، 66.

  • دریایی، تاریخ ملی یا تاریخ کیانی، 6۵.

  • Netzer، ʿEZRĀ-NĀMA، 131.

  • Netzer، ARDAŠĪR-NAMA، 385.

  • Netzer، ʿEZRĀ-NĀMA، 131.

  • مالوان، تاریخ ایران کمبریج، ۴۹۳.

  • Dandamayev, Cyrus II The Great.

  • گری، هخامنشیان و دین زرتشت، ۲۳.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۹۳.

  • مالوان، تاریخ ایران کمبریج، ۴۹۴.

  • خداوردیان، تاملاتی فلسفی و تاویلی بر اسطوره ذولقرنین، 196.

  • مالوان، تاریخ ایران کمبریج، ۴۶۵–۴۶۶.

  • پورپیران، کوروش کبیر و ذوالقرنین، ۷۴.

  • شهبازی، پاسارگاد، ۶۵.

  • یزدان‌پرست، ذوالقرنین یا کوروش، ۱۳۱.

  • شهبازی، پاسارگاد، ۶۸.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، 88.

  • Moormann, Kyros II, 409–411.

  • Moormann, Kyros II, 409–411.

  • Moormann, Kyros II, 409–411.

  • , Influential People, 28.

  • آموزگار، تاریخ واقعی و تاریخ روایی، ۱۴.

  • خالقی مطلق، کیخسرو و کوروش، ۱۶۲۵.

  • آموزگار، تاریخ واقعی و تاریخ روایی، ۱۵.

  • دریایی، تاریخ ملی یا تاریخ کیانی، 66.

  • Skjærvø، KAYĀNIĀN xiii.

  • احمدی، جایگاه آتوسا در تاریخ و اساطیر ایران، 55.

  • Khaleghi-Motlagh، BAHMAN (2) SON OF ESFANDĪĀR، 489-490.

  • , Pasargadae.

  • داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ۹۲.

  • Zournatzi, CYRUS v. The Tomb of Cyrus, 522-524.

  • شهبازی، پاسارگاد، ۳۰.

  • شهبازی، پاسارگاد، ۱۲۳.

  • شهبازی، راهنمای جامع پاسارگاد، ۲۸.

  • شهبازی، راهنمای جامع پاسارگاد، ۴۹.

  • شهبازی، راهنمای جامع پاسارگاد، ۵۶.

  • شهبازی، راهنمای جامع پاسارگاد، ۷۲.

  • جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 83.

  • لکوک، کتبیه‌های هخامنشی، 81.

  • لکوک، کتبیه‌های هخامنشی، 81.

  • لکوک، کتبیه‌های هخامنشی، 81-82.

  • , Cyrus Cylinder.

  • Dandamayev, The Cyrus cylinder, 521-522.

  • Dandamayev، The Cyrus cylinder، ۵۲۱-۵۲۲.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۱۰۷.

  • Dandamayev، The Cyrus cylinder، ۵۲۱-۵۲۲.

  • Finkel, Translation Cyrus Cylinder.

  • Razmjou, Translation Cyrus Cylinder.

  • , Influential People, 28.

  • Ghista, Socio-Economic Democracy, 262.

  • هینتس، داریوش و ایرانیان، ۱۰۸.

    1. کوک، تاریخ ایران کمبریج، ۲۵۲.

    منابع

    • آموزگار، ژاله. «تاریخ واقعی و تاریخ روایی». مجله بخارا (تهران)، ش. ۱۶ (بهمن ۱۳۷۹). بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۰۶ دسامبر ۲۰۱۲.
    • احمدی، داریوش. «جایگاه آتوسا در تاریخ و اساطیر ایران». نامه ایران باستان (تهران) پیاپی 17 و 18، ش. اول و دوم (1388): 51-59. بازبینی‌شده در ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۱۶.
    • بریان، پی‌یر. امپراتوری هخامنشی. ج. ۱. ترجمهٔ ناهید فروغان. تهران: نشر فرزان روز، ۱۳۸۷. شابک ‎۹۶۴-۳۲۱-۰۷۸-۲.
    • پاکتچی، احمد. «آشنایی با شخصیت کورش در منابع اسلامی». در کوروش و ذولقرنین. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۰. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۷۰۲۵-۹۶-۶.
    • پورپیران، عباس. نگرشی بر مقدمه کوروش کبیر (ذوالقرنین). . مجله گزارش، ش. ۱۷۰ (دی ۱۳۸۴).
    • پیرنیا، حسن. ایران باستان. ج. نخست. چاپ چهارم. تهران: دنیای کتاب، ۱۳۶۹.
    • جعفری دهقی، محمود. بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، ۱۳۹۱. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۷۸۰-۰.
    • خالقی مطلق، جلال. «کیخسرو و کوروش». مجله ایران‌شناسی (تهران)، ش. ۱ (بهار ۱۳۷۴). بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۰۶ دسامبر ۲۰۱۲.
    • خداوردیان، شهرام. «تاملاتی فلسفی و تاویلی بر اسطوره ذولقرنین». در کوروش و ذولقرنین. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۰. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۷۰۲۵-۹۶-۶.
    • داندامایف، محمد ع. تاریخ سیاسی هخامنشیان. ترجمهٔ فرید جواهر کلام. تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۸۹. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۳۲۱-۳۱۰-۷.
    • داندامایف، محمد. ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی. ترجمهٔ روحی ارباب. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۳۳۴-۲.
    • داندامایف، محمد ا. ایرانیان در بابل هخامنشی. ترجمهٔ محمود جعفری دهقی. تهران: انتشارات ققنوس، ۱۳۹۱. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۳۱۱-۹۸۲-۹.
    • دریایی، تورج. «تاریخ ملی یا تاریخ کیانی؛ سرشت تاریخ‌نگاری در دوره ساسانی». در تاریخ و فرهنگ ساسانی. ترجمهٔ مهرداد قدرت دیزجی. تهران: ققنوس، ۱۳۹۲. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۳۱۱-۴۰۸-۴.
    • دیاکونوف، ایگور میخائیلوویچ. تاریخ ماد. ترجمهٔ کریم کشاورز. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۱۰۶-۵.
    • رزمجو، شاهرخ. «ترجمهٔ فارسی از متن اصلی بابِلی». بخش خاور میانهٔ موزهٔ بریتانیا، ۲۰۱۲. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۲.
    • رضایی باغ‌بیدی، حسن. «دربارهٔ نام کوروش». در کوروش و ذولقرنین. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۰. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۷۰۲۵-۹۶-۶.
    • زرینکوب، روزبه. «کورش هخامنشی در منابع یونانی». در کوروش و ذولقرنین. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۰. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۷۰۲۵-۹۶-۶.
    • فرای، ریچارد نلسون. میراث باستانی ایران. ترجمهٔ مسعود رجب‌نیا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۱۱۱-۹.
    • فتاحی، کامبیز. «جایگاه کوروش در زندگی و فرهنگ مردم اسرائیل». بخش فارسی بی‌بی‌سی، ۱۱ آبان ۱۳۹۱. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۰۶ دسامبر ۲۰۱۲. بازبینی‌شده در ۱۱ آبان ۱۳۹۱.
    • فره‌وشی، بهرام. فرهنگ زبان پهلوی. چاپ پنجم. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۶. شابک ‎۹۶۴-۰۳-۴۳۹۰-۰.
    • شهبازی، شاپور. راهنمای جامع پاسارگاد. چاپ دوم. شیراز: بنیاد فارس شناسی، ۱۳۸۶. شابک ‎۹۶۴-۹۰۳۸۰-۴-۳.
    • کوک، جی. ام. «ظهور هخامنشیان و تأسیس امپراتوری ایشان». در تاریخ ایران کمبریج. ج. ۲، قسمت اول. ترجمهٔ تیمور قادری. تهران: انتشارات مهتاب، ۱۳۸۷. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۷۸۸۶-۶۴-۲.
    • گری، لوییس. «هخامنشیان و دین زرتشت». مجلهٔ رشد آموزش تاریخ. ترجمهٔ حسین حیدری (تهران)، ش. ۱۲ (بهار و تابستان ۱۳۸۲). بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۲.
    • لکوک، پی‌یر. کتیبه‌های هخامنشی. ترجمهٔ نازیلا خلخالی. تهران: نشر فرزان روز، ۱۳۸۹. شابک ‎۹۶۴-۳۲۱-۱۳۳-۹.
    • مالوان، ماکس. «کوروش بزرگ». در تاریخ ایران کمبریج. ج. ۲، قسمت اول. ترجمهٔ تیمور قادری. تهران: انتشارات مهتاب، ۱۳۸۷. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۷۸۸۶-۶۴-۲.
    • ویزه‌هوفر، یوزف. ایران باستان. ترجمهٔ مرتضی ثاقب‌فر. تهران: ققنوس، 1390. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۳۱۱-۱۳۰-۴.
    • هنکلمن، ووتر. «آیا کوروش پارسی بود؟». سرزمین من-ماهنامه ایرانشناسی. ترجمهٔ کامیار عبدی مهر (1391): 106-107. بازبینی‌شده در 3.21.2015.
    • هینتس، والتر. داریوش و ایرانیان. ترجمهٔ پرویز رجبی. تهران: نشر ماهی، ۱۳۸۷. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۹۹۷۱-۲۰-۳.
    • یزدان‌پرست، حمید. «ذوالقرنین» یا «کوروش» در متون مذهبی (۲). ««ذوالقرنین» یا «کوروش» در متون مذهبی (۲)». مجله گزارش، ش. ۲۴۳ و ۲۴۴ (۱۳۸۶).
    • ۱۰۰ Most Influential People of All Times. MobileReference, 2007. Archived from the original on 28 October 2012.
    • “Battle of Halys”. NationMaster, 2005. Archived from the original on 28 October 2012.
    • “Cyrus Cylinder”. British Museum, 2012. Archived from the original on 28 October 2012.
    • “Pasargadae”. UNESCO World Heritage Centre, 2004. Archived from the original on 28 October 2012. Retrieved 25 Sep 2012.
    • Ballmann, e. a.. “Cyrus, King of Persia”. In New Catholic Encyclopedia. HighBeam Research, 1 Jan 2003. Archived from the original on 28 October 2012. Retrieved 21 Sep 2012.
    • Bickerman, Elias J. “PERSIA”. In Encyclopaedia Judaica. 2nd ed. 2007. Archived from the original on ۵/۲۴/۲۰۱۴. Retrieved ۵/۲۴/۲۰۱۴.
    • Borger, Rykle. Orientalia 34. Rom, 1965.
    • Cuyler Young, t. “CYRUS THE GREAT”. In Encyclopedia Americana. vol. 8. NEW YORK: AMERICAN CORPORATION, 1963.
    • Dandamayev, M. A. “BABYLONIA i. History of Babylonia in the Median and Achaemenid periods”. In Encyclopædia Iranica. vol. 3. New York: Bibliotheca Persica Press, 1989. Archived from the original on ۲۰۱۲-۱۲-۳۰. Retrieved ۲۰۱۲-۱۲-۳۰.
    • Dandamayev, Muhammad A. “Cyrus II The Great”. In Encyclopædia Iranica. vol. 6. New York: Bibliotheca Persica Press, 1993a. Archived from the original on 28 October 2012.
    • Dandamayev, Muhammad A. “BABYLONIAN AND EGYPTIAN DOCUMENTS IN THE ACHAEMENID PERIOD”. In Encyclopædia Iranica. vol. VII. 1996. Retrieved 1.10.2016.
    • Dandamayev, Muhammad A. “The Cyrus cylinder”. In Encyclopædia Iranica. vol. 6. New York: Bibliotheca Persica Press, 1993b. Archived from the original on 28 October 2012.
    • Finkel, Irving. “Translation of the text on the Cyrus Cylinder”(en)‎. British Museum, 2012. Archived from the original on 28 October 2012.
    • Frye, Richard N. “Cyrus II”. In Encyclopædia Britannica. vol. 3. 15 ed. 2005. Archived from the original on 28 October 2012. Retrieved 24 Sep 2012.
    • Ghista, Dhanjoo N. Socio-Economic Democracy and the World Government. World Scientific, 2004. ISBN ‎981-238-509-6. Archived from the original on 28 October 2012.
    • Khaleghi-Motlagh, Dj. “BAHMAN (2) SON OF ESFANDĪĀR”. In Encyclopædia Iranica. vol. III. 1989. 489-490.
    • Moormann, Eric M.. “Kyros II.”. In Lexikon der antiken Gestalten. Stuttgart: Wilfried Uitterhoeve, 1995.
    • Netzer, A. “ARDAŠĪR-NAMA”. In Encyclopædia Iranica. vol. II. 1987. 385. Retrieved ۵/۱/۲۰۱۴.
    • Netzer, Amnon. “ʿEZRĀ-NĀMA”. In Encyclopædia Iranica. 1999. 131. Retrieved ۵/۲/۲۰۱۴.
    • Pedley, John Griffiths. Ancient literary sources on Sardis. Harvard University Press, 1972.
    • Rank, Otto. The Myth of the Birth of the Hero: A Psychological Interpretation of Mythology. Forgotten Books, 2008.
    • Rappaport, Uriel. “CYRUS”. In Encyclopaedia Judaica. vol. 5. 2nd ed. New York: Thomson Gale, 2007. ISBN ‎978-0-02-865933-6. Archived from the original on ۵/۲۴/۲۰۱۴. Retrieved ۵/۲۴/۲۰۱۴.
    • Reis, Norma. “Eclipses from Ancient Times - Part Two”. Astronomy Today, 2008. Archived from the original on 28 October 2012.
    • Rollinger, Robert. “HERODOTUS iv. CYRUS ACCORDING TO HERODOTUS”. In Encyclopædia Iranica. vol. 12. New York: Bibliotheca Persica Press, 2004. Archived from the original on 28 October 2012. Retrieved 21 Sep 2012.
    • Sancisi-Weerdenburg, Heleen. “CYROPAEDIA”. In Encyclopædia Iranica. New York, 1993. Archived from the original on 28 October 2012. Retrieved 2 August 2012.
    • Schmitt, Rüdiger. “CYRUS i. The Name”. In Encyclopædia Iranica. vol. 4. New York: Bibliotheca Persica Press, 1993. Archived from the original on 28 October 2012.
    • Schmitt, Rüdiger. “CTESIAS”. In Encyclopædia Iranica. vol. VI. New York: Bibliotheca Persica Press, 1993.
    • Schmitt, Rüdiger. “MANDANE”. In Encyclopædia Iranica. vol. 4. 2012.
    • Shapur Shahbazi, A. “CROESUS”. In Encyclopædia Iranica. vol. VI. 1993. 401-402. Retrieved ۵/۷/۲۰۱۴.
    • Shapur Shahbazi, A. “YAZDEGERD I”. ENCYCLOPÆDIA IRANICA, July 20, 2003. Retrieved 6/6/2015.
    • Shahbazi, A. Shapur. “DERAFŠ”. In Encyclopædia Iranica. New York, 2001. Archived from the original on 28 October 2012.
    • Smith, Sidney. Babylonian Historical Texts Relating to the Capture and Downfall of Babylon. London: Methuen Publishing, 1924. ISBN ‎3-487-05615-1. Archived from the original on 28 October 2012.
    • Skjærvø, Prods Oktor. “KAYĀNIĀN xiii. Synchronism of the Kayanids and Near Eastern History”. In Encyclopædia Iranica. 2013. Retrieved ۶/۱۱/۲۰۱۳.
    • “Cyrus the Great”. In The Columbia Encyclopedia. Columbia University Press, 1 Jan 2003. Archived from the original on 28 October 2012. Retrieved 21 Sep 2012.
    • Zournatzi, Antigoni. “CYRUS v. The Tomb of Cyrus”. In Encyclopædia Iranica. vol. 6. New York: Bibliotheca Persica Press, 1993. Archived from the original on 28 October 2012.
    • Kristin M. Swenson. “International Cyrus the Great Day: Common Ground for World Religions?”. Huffington Post, 28 October 2011. Retrieved 3 March 2013.

    ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۴۴
    سوران زوراسنا