ایرانویج
بر اساس اوستا (فردگرد یکم)، ایرانیان باستان خاستگاه خود را اَیریَنِم وَیجَ یا ایرانویج (اوستایی: اَریَنَ وَئیجَه (airyana waējah)،[۱] پارسی میانه: ایرانویج (ērānwēz)،[۲] سغدی مانوی: آریانا وَئیجه (airyana waējah)،[۳] پارتی: آریانویجن(ʾryʾnwyjn)[۴]) می نامیدند، که به معنی «گسترهٔ آریائیان» یا «سرزمین رودهای آریایی، چشمههای آریایی» است.[۵] این واژه بعدها در متون پهلوی تبدیل به ایرانویج (ērānwēz) شد. (ēr) به معنی «آزاده، شریف و اصیل» است. بنابر اوستا، نخستین مسکن اقوام آریایی است.[۶] درباره محل ایرانویج اختلاف نظر وجود دارد. برخی آن را سرزمین صرفاً اساطیری دانستهاند. برخی نیز پیشنهادهایی برای جایگاه جغرافیایی آن ارائه کردهاند. محلهای پیشنهادی از خوارزم بر ساحل دریاچه آرال در شمال ازبکستان تا آذربایجان، یا تا جنوب یا شمال غرب افغانستان گسترده است. اخیراً فُگِلسانگ محل ایرانویج را شمال سرزمین باستانی سُغد، در شمال رود سیحون دانسته، اما بر پایه پژوهش ویتسِل، جایگاه ایرانویج ارتفاعات مرکزی افغانستان بوده است.[۷]
در فرگرد یکم وندیداد، بند ۳و۴ آمده است:
بهترین ناحیهای که اورمزد آفرید ایرانویج است. اما پتیاره آن زمستان دیوآفریده دهماهه و انواع مار پردار و بیپر است. خوشی این ناحیه به حدی است که اورمزد میگوید اگر سرزمینهای دیگر را نمیآفرید، مردم به ایرانویج میرفتند و جایی برای سکونت باقی نماند. در اساطیر ایرانی زمین به هفت پاره یا اقلیم بخش شد. اقلیم میانی خونیرَس نام دارد که به اندازه آن شش اقلیم دیگر است. ایرانویج در خونیرَس قرار دارد. اورمزد در ایرانویج چیزهای زیادی را آفرید. رودهای وه دائیتی، داراجه، گاو اِیوداد یا یکتاآفریده، گیومرث، کوههای ابرز و اوسِندام و راس و پل افسانهای چینوَد در آنجاست. نخستین حیوانات که دو گاو نر و ماده بودند و همه انواع گیاهان در ایرانویج آفریده شدند. ایرانویج امنترین جای خونیرَس است به طوری که وَرِجَمکَرد در آنجا ساخته شده است. سرور ایرانویج یکی از بیمرگان، یعنی ونجدبیش، است. زردشت در ایرانویج ظهور کرد. طبق روایات متاخر ایرانویج در آذربایجان است. میگویند خورشیده به اندازه ایرانویج است. در اعتقادات ایرانی، ایرانویج آرمانشهر ایرانیان است. در مینوی خرد، مشخصات این آرمانشهر بدین شرح آمده است و پیداست که اورمزد ایرانویج را از دیگر جایهای و روستاها بهتر آفرید و نیکیاش این است که زندگی مردم در آنجا سیصد سال است و زندگی گاوان و گوسفندان صدوپنجاه سال و درد و بیماری کم دارند و دروغ نمیگویند و شیون و مویه نمیکنند و دیو آز به تن آنان کمتر مسلط است و ده مرد از نانی که میخورند سیر میشوند و به هر چهل سال از زنی و مردی فرزندی زاده شود و قانونشان بهی و دینشان پوریوتکِشی است و چون بمیرند پارسایند و رد (سرور) آنان گوبدشاه است و از ایزادن سرور و پادشاهشان سروش است.[۸]
یکی از مشکلات سخت و قدیمی در مطالعات اوستایی، تبیین Airyana Vaēǰah (پهلوی: Ērānwēz؛ یعنی «سرزمین آریاییها») و اولین ناحیه شانزدهگانه در فرگرد یکم وندیداد، که مشتق شده از airyanəm vaēǰō vaŋhuyā dāityayā «گسترش آریاییها از Vaŋuhī Dāityā» است؛ آنجا که Vaŋuhī Dāityā (به معنی «Dāityā خوب») که اسم رودخانه است که مرتبط با دین (یا «داد»: (dāta-)) است. ایده Airyana Vaēǰah هم معنی با airyō.šayana- در یشت 10.13، یا گروه airyā daiŋ́hāvā «سرزمین آریاییها» که در یشتها تکرار شده است، نیست. در حقیقت، این، فقط، اشاره به سرزمین آریاییها است، همانطور که فصل او کتاب وندیداد آشکارا دیده میشود. بدین معنی که «سرزمین سنتی» یا «سرزمین باستانی» ایرانیان نیست. Airyana Vaēǰah فقط سرزمین زرتشت (Zaraθuštra) و زرتشتیان است. بنابر عقیده رایج زرتشتیان، ایرانویج Ērānwēz مرکز دنیا است. بر روی ساحل رودخانهاش Weh Dāitī (اوستایی: Vaŋuhī Dāityā)، اولین «گاو نر یگانه» (پهلوی:gāw ī ēw-dād؛اوستایی: gav aēvō.dāta) و اولین انسان، گیومرد به معنی «زندگانی فانی» (پهلوی: Gayōmard؛ اوستایی:Gayō.marətan) پدید آمدند. آنجا Čagād ī Dāidīg «نوک دادگری»، نوک کوه (البرز) که در اوستا hukairya «از کردار نیک» برآمد. پل چینود در آنجاست و همچنین در آنجا زرتشت و ییمَه Yima مشهور شدند. با گردآوری همه این دادهها، نشان می دهد که زرتشتیان ایده Airyana Vaēǰah را به سنت عقیدتی که یکی از مرکز جهان، جایی که نوک کوه (البرز) برآمده است، را افزودند. این حقیقت که Airyana Vaēǰah در منطقه کوهستانی واقع شده، شرایط طاقتفرسای آب و هواییاش (وندیوداد 1.2.3) را شرح می دهد که بهتر از آن است که فرض کنیم، با منقطه خوارزم تطابق می کند. این تعجبآور نیست اگر ما تناسبی بین ایده ایرانی «نوک کوه» (البرز) و ایده هندی کوه مرو (Meru) یا (Sumeru) در نظر بگیریم. مانویها، Aryān-waižan را با ناحیه بر کوهپایه Sumeru برابر دانسته اند؛ جایی که ویشاسپ بر آن حکومت می کرد و متون ختنی، برابری کوه Sumeru در افسانه بودایی با «نوک کوه البرز» (یا ttaira haraysä) در عقیده سنتی اوستایی، ثبت کرده است. همه این موارد، ما را بدین ایده رهنمود می سازد که Airyana Vaēǰah، اختراع زرتشتیان است که ماسک جدیدی به ایده سنتی گیتیشناسی هندوایرانی داده است. بنا بر هر برآوردی، تطبیق Airyana Vaēǰah با خوارزم، به کلی بیاساس و پایه است، چه ناحیه خوارزمی که ما میشناسیم، چه «خوارزم بزرگتر». از آنجایی که رودخانه «داد»، در کل به آسانی قابل شناسایی نیست، محتملترین فرضیه این است که آن را با رودخانه سیحون یا بلکه رودخانه هیرمند، که در آن زمان به نظر می رسد که در سنت عقیدتی زرتشتیان، رقابت جالبی با آمودریا داشته است، برابر بدانیم.[۹]
پانویس
1. مالاندرا، مقدمهای بر دین ایران باستان، 250.
2. مالاندرا، مقدمهای بر دین ایران باستان، 250.
3. MacKenzie، ĒRĀN-WĒZ، 536.
4. MacKenzie، ĒRĀN-WĒZ، 536.
5. رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، 9.
6. مالاندرا، مقدمهای بر دین ایران باستان، 250.
7. رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، 9-10.
8. مالاندرا، مقدمهای بر دین ایران باستان، 250.
9. Gnoli، AVESTAN GEOGRAPHY، 44-47.
منابع
- رضایی باغبیدی، حسن. تاریخ زبانهای ایرانی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۸. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۰۲۵-۸۴-۳.
- رضایی باغبیدی، حسن. «آریایی، زبانها». در دانشنامه ایران. ج. ۲. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۶. ۶۳۱-۶۳۵. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۰۲۵-۵۹-۱.
- سینایی، مریم. «آریایی». در دانشنامه ایران. ج. ۲. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۶. ۶۱۹-۶۲۷. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۰۲۵-۵۹-۱.
- لکوک، پییر. کتیبههای هخامنشی. ترجمهٔ نازیلا خلخالی. تهران: نشر فرزان روز، ۱۳۸۹. شابک ۹۶۴-۳۲۱-۱۳۳-۹.
- مالاندرا، ویلیام. مقدمهای بر دین ایران باستان. ترجمهٔ خسرو قلیزاده. تهران: کتاب پارسه، ۱۳۹۱. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۷۳۳-۳۵-۸.
- نیولی، گراردو. آرمان ایران. ترجمهٔ سید منصور سیدسجادی. تهران: موسسه فرهنگی و هنری پیشین پژوه، ۱۳۸۷. شابک ۹۶۴-۸۳۳۲-۲۲-۳.
- Gnoli, G. “AVESTAN GEOGRAPHY”. In Encyclopædia Iranica. vol. III. New York: Bibliotheca Persica Press, 1989. Retrieved ۲/۱/۲۰۱۳.
- MacKenzie, D. N. “ĒRĀN, ĒRĀNŠAHR”. In Encyclopædia Iranica. vol. 8. New York: Bibliotheca Persica Press, 1998b. Retrieved ۲/۱/۲۰۱۳.
- فرهنگ ایران باستان
- حاشیهٔ برهان قاطع، پورداود