فایل اتوکد نقشه های جزئیات عمومی سازه ها قابل ویرایش برای دفترچه های محاسبات و پروزه های دانشجویی
فایل اتوکد نقشه های جزئیات عمومی سازه ها قابل ویرایش برای دفترچه های محاسبات و پروزه های دانشجویی
توفان های خورشیدی (به انگلیسی: Solar wind) جریانی از ذرات یونی (پلاسما) انرژی داری هستند که از طرف خورشید به فضا در تمام جهات ساطع میشوند.
همین توفان های خورشیدی هستند که در برخورد با سطوح فوقانی جو زمین باعث ایجاد شفق قطبی و حتی گاهی تداخل جریانهای برق و سیستمهای ارتباطاتی میشوند.
ذرات بنیادی که به زمین برخورد میکنند، هم از خورشید و هم از بیرون ازمنظومه شمسی سرچشمه میگیرند. ذرات باردار، عمدتاً متشکل از پروتون، الکترون و ذرات آلفا (هسته هلیوم)، به صورت پیوسته به بیرون از خورشید جریان دارند. در فاصلۀ زمین از خورشید، سرعت این باد خورشیدی بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ کیلومتر بر ثانیه است. ذرات با میدان مغناطیسی خورشید برهمکنش میکنند. شدت میدان مغناطیسی خورشید در فاصله زمین، حدود یک هزارم میدان زمین است. ذراتی که از بیرون منظومه شمسی میآیند، پرتوهای کیهانی نام دارند.
برگرفته از ویکیپدیا
امواج آلفا (به انگلیسی: Alpha Wave) سومین موج تولید شده توسط مغز می باشد.
فرکانس امواج مغزی، در حالت بیداری کامل از ۱۴ تا ۲۱ سیکل در ثانیه متغیر است که آن را امواج مغزی بتا می گوییم. زمانی که به هر دلیلی هوشیاریمان کم می شود، مثال: وقتی برای خوابیدن روی تخت و یا زمین دراز می کشیم و حالت خواب بر ما تسلط پیدا می کند، پلکهایمان سنگین می شوند،حسش خیلی نزدیک به خواب است، ولی هنوز صدای محیط را می شنویم.
در این شرایط امواج مغزی ما کاهش پیدا کرده است، و حدودا چهارده سیکل در ثانیه است و هر چه احساس خواب آلودگی بیشتر بشود امواج نیز بیشتر و بیشتر کاهش می یابد.
محدوده فرکانس امواج مغزی آلفا چهارده تا هفت سیکل در ثانیه است و همانطور که بیان شد
هر چه خواب آلودگی بیشتر بشود یعنی امواج نیز کاهش بیشتر ی یافته است.
ابتدای محدوده آلفا حالتی از یک خواب سبک است وقتی که به تدریج خوابمان عمیقتر می گردد.
امواج مغزی آلفا در اختیار محدوده ناخودآگاهی ما قرار دارد، و مرز بین دو نیمکره مغز بشمار می آید.
آلفا یکی از چهار موج اصلی مغز (دلتا، تتا، آلفا و بتا) است که در دستگاه ثبت امواج مغز به چشم می خورد. این امواج، ولتاژ های الکتریکی را در مغز به نوسان درمی آورند اما ولتاژ آنها بسیار پایین است. (چند میلیونیم ولت)، نوسان امواج آلفا حدود ده بار در ثانیه و محدوده آن 8 تا 13 دور در ثانیه است.
«آلفا» اولین حرف الفبای لاتین است و به این دلیل اسم این موج را آلفا گذاشتند که اولین موج کشف شده از 4 موج مشخص مغز است. امواج الفا توسط روانشناسی به نام هانس برگر در حدود سال 1908 کشف شد. تاکنون هزاران دانشمند، به مطالعه امواج مغزی پرداختهاند بنابراین اطلاعات زیادی در این مورد که موج آلفا چیست و چه چیز باعث ظاهر و ناپدید شدن آن در مغز ما می شود، در دست است.
هنگام خواب عمیق هیچ آلفایی وجود ندارد، همچنین زمانی که فرد تحت تاثیر عصبانیت یا ترس شدید قرار دارد نیز هیچ موج آلفایی در کار نیست. هر یک از چهار موج اصلی مربوط به سطح متفاوتی از آگاهی است و هرکدام فواید جداگانه ای دارد. هرگاه توانایی به جریان انداختن موج مغزی مورد نیاز را نداشته باشیم، دچار مشکل خواهیم شد. به طور مثال اگر نتوانیم امواج دلتا و تتا را به جریان بیندازیم، دچار بی خوابی می شویم. از طرفی دیگر کسانی که می توانند در هر موقعیت، امواج مغزی مناسب با آن موقعیت را به جریان اندازند، افراد مستعدی محسوب می شوند. چهار موج اصلی مغز را می توان به چهار دنده یک اتومبیل تشبیه کرد. موج دلتا (آهسته ترین موج) دنده اول است. تتا دنده دوم، آلفا دنده سوم و بتا دنده چهارم است.
دانشمندان نشان دادهاند که امواج مغزی افراد خلاق با افراد عادی و غیرخلاق تفاوت دارد. مغز انسان برای داشتن الهامات خلاق باید قادر به ایجاد مقدار زیادی امواج آلفا، عمدتاً در ناحیه چپ مغز باشد. این افراد می توانند برای حل مسائلی که با آن برخورد می کنند، امواج آلفای تولید شده را به کار گیرند. مردم عاری از خلاقیت، وقتی با مسئله ای مواجه می شوند، نمیتوانند امواج آلفای بیشتری تولید کنند و به این ترتیب نمیتوانند ایده های خلاق داشته و از پس حل مسائل برآیند. بنابراین هرگاه کسی بینش یا الهامی داشته باشد، می توان حدس زد که مغز او در آن زمان بیش از حد معمول امواج آلفا تولید کرده است.
برگرفته از ویکیپدیا
نظریه زمین مرکزی توضیح حرکت سیارات را با دشواریهای بزرگی مواجه کرد. حرکت سیارات در واقع مانند حرکت خورشید و ماه در آسمان یکنواخت نیست و گاهی تندتر و گاهی کندتر انجام میشود. گاهی نیز این حرکات بازگشتی هستند. بطوری که مدار سیارات در آسمان به صورت منحنیهای پیچیده حلقوی نمایش میدهد. اینک چنین وضعی با طرح جا افتاده ارسطو مبنی بر حرکات دایرهای بطلمیوس را به یک نبوغ فکری وا داشت. او حرکت غیر یکنواخت سیارات را با آموزههای ارسطویی مبتنی بر حرکت دایرهای یکنواحت هماهنگ ساخت. وی معتقد بود: سیاره محیط دایرهای کوچک موسوم به اپی سیکل یا دایره مسیر را دور میزند. و مرکز این دایره روی دایرهٔ بزرگتر (دایرهٔ راهبر) قرار داشته و به گرد زمین میگردد. بطلمیوس بدین نحو کلیه حرکات را در آسمان توصیف کرد و در کتاب المجسطی به صورت زیر خلاصه نمود:
اعتقاد به مرکزیت داشتن زمین تا روزگار پیش از کوپرنیک به غایت همهگیر و مورد قبول بوده. چنانکه مشاهده میکنیم در ادبیات زبانهای مختلف عباراتی مانند «چرخ نیلوفری» یا «گردان سپهر» و مانند آن بسیار پربسامد به کار میرفته و هنوز هم به کار میروند.
برگرفته از ویکیپدیا
گالیلئو گالیله (به ایتالیایی: Galileo Galilei) (۱۵ فوریهٔ ۱۵۶۴ - ۸ ژانویهٔ ۱۶۴۲) دانشمند و مخترع سرشناس ایتالیایی در سدههای ۱۶ و ۱۷ میلادی بود. گالیله در فیزیک، نجوم، ریاضیات و فلسفه علم تبحر داشت و یکی از پایهگذاران تحول علمی و گذار به دوران دانش نوین بود.
بخشی از شهرت وی به دلیل تأیید نظریه کوپرنیک مبنی بر مرکزیت نداشتن زمین در جهان است که منجر به محاکمه وی در دادگاه تفتیش عقاید شد. گالیله با تلسکوپی که خود ساخته بود به رصد آسمانها پرداخت و توانست جزئیات سطح ماه را مشاهده کند.
گالیله در ۱۵ فوریه ۱۵۶۴ در شهر پیزای ایتالیا به دنیا آمد. پدر گالیله، وینچنزو (Vincenzo Galilei) از موسیقیدانان به نام ایتالیا بود. گالیله دارای پنج خواهر و برادر دیگر بود.
ابتدا قرار بود در کلیسا برای کشیش شدن مشغول شود اما پدرش وی را به تحصیل در رشته پزشکی در دانشگاه پیزا فرستاد. گالیله طب را نیاموخت اما به جای آن به مطالعه ریاضیات پرداخت و به آن علاقهمند شد به گونهای که در سال ۱۵۸۸ توانست به عنوان مدرس ریاضیات در همین دانشگاه به کار مشغول شود.
سه سال بعد به دانشگاه پادوا رفت و به تدریس هندسه، مکانیک و نجوم پرداخت. وی تا سال ۱۶۱۰ آموزش و پژوهش را در این دانشگاه ادامه داد و بیشترین دستاوردهای علمی و تحقیقاتی وی مربوط به همین دورهاست.
گالیله پیرو مذهب کاتولیک از دین مسیحیت بود. وی با مارینا گامبا Marina Gamba ارتباط داشت و از وی دارای دو دختر و یک پسر شد، اما هرگز با او ازدواج نکرد. پسر گالیله که در اواخر عمر وی به همراه او زندگی میکرد و یکی از زندگی نامه نویسهای گالیه هم هست، همواره از این بابت که گالیله با مادرش ازدواج نکرده بودهاست وی را سرزنش میکرد. البته گالیله با اینکه هرگز با Marina Gamba ازدواج نکرد، اما وظایف یک همسر را در قبال او و نیز وظایف یک پدر را در قبال فرزندانش به نحو احسن انجام داد. او آنقدر متعهد بود که از برادر خود هم حمایت زیادی کرد.
گالیله در ۸ ژانویه ۱۶۴۲ در سن هفتاد و هفت سالگی درگذشت. گالیله در فزیک نجوم ریاضیات وفلسفه علم تبحر داشت.
وی شش سال بعد رسماً از تدریس نظریه کوپرنیک در دانشگاه منع شد و تا سالها بعد مرتب مورد بازخواست کلیسا قرار میگرفت. سرانجام گالیله علیرغم اعتقاد درونی اش، مجبور شد اعتراف کند که نظریه ارسطو درست است و زمین مرکز جهان استدر هفتادمین سال زندگی در مقابل شما به زانو درآمدهام و در حالی که کتاب مقدس را پیش چشم دارم و با دستهای خود لمس میکنم توبه میکنم و ادعای واهی حرکت زمین را انکار میکنم و آنرا منفور و مطرود مینمایم.
زیرا به دلیل انگیزههای مذهبی و سیاسی بسیاری از دستاوردهای دیگر دانشمندان به وی نسبت داده شد. در سال ۱۶۰۹ شایع شد که در سوئیس با ترکیب عدسیها توانستهاند وسیلهای برای مشاهده اشیای دور دست اختراع کنند. وی در همین سال توانست اولین تلسکوپ خود را با ترکیب کردن چند عدسی بسازد که از قدرت کمی برخوردار بود اما گالیله با آن توانست مشاهدات علمی فراوانی کند.
جهان شتابدار مشاهداتی است که بیان میدارد جهان کنونی با روندی شتابدار بزرگ میشود. که در بیان رسمی عامل مقیاس (a(t)) یک مقدار مثبت برای مشتقّ دوم آن نسبت به زمان دارد. که نتیجه آن این است که جهان کنونی منبسط میشود و روند انبساط آن نیز دارد سرعت میگیرد این افزایش سرعت وابسته به زمان و نه مکان است و به همین دلیل نباید با افزایش سرعتی که در نتیجه دور شدن است (بر اساس قانون هابل) اشتباه گرفته شود. در سال ۱۹۹۸ مشاهدات ابرنواخترهای نوع Ia نشان داد که سرعت افزایش جهان بر حسب زمان زیاد میشود به همین دلیل جایزه شاو در سال ۲۰۰۶ و جایزه نوبل در فیزیک در سال ۲۰۱۱ به کاشفان آن یعنی آدم ریس، سل پرلموتر، برایان اشمیت تعلق گرفت. برای درک ریاضیات پیچیده این پدیده مبحثی بنام نظریه میدان اسکالر ارائه شده است.
برگرفته از ویکیپدیا
گاهشمار جهان رویدادهای کیهانی را بر اساس نظریهٔ علمی مهبانگ توصیف میکند. زمان در این گاهشمار بر حسب پارامتر زمان همراه بیان میشود.
رصدها نشان میدهند که جهان حدود ۱۳٫۷ میلیارد سال پیش آغاز شد. از آن زمان، تحول عالم از سه مرحله گذشته است. جهان بسیار آغازین، که هنوز به خوبی دانسته نشده است، به چند ثانیهٔ آغاز عالم میگویند که در آن جهان آنقدر داغ بود که انرژی ذرات بیشتر از انرژیهای در دسترس در شتابدهندههای امروزی روی زمین است. به همین دلیل، به جز ویژگیهای اصلی این دوره که مهبانگ پیشبینی میکند، جزئیات آن هنوز دانسته نشده است.
پس از آن، تحول جهان بر پایهٔ فیزیک ذرات پیش رفت. در این دوره نخستین فوتونها، الکترونها و نوترونها ساخته شدند و سرانجام هستهها و اتمها شکل گرفتند. تابش زمینه کیهانی نیز با ساختهشدن هیدروژن آغاز شد.
سپس مادهٔ عالم فشرده شد تا ستارهها ساخته شوند. در پایان کهکشانها، اختروشها، خوشههای کهکشانی و ابرخوشهها ساخته شدند.
دربارهٔ سرانجام کیهان نظریههای گوناگونی پیش نهاد شده است.
برگرفته از ویکیپدیا
انبساط جهان اگر یک بادکنک خالی از باد را فرض کنیم و روی آن نقاطی را رسم کرده و سپس بادکنک را باد کنیم مشاهده میکنیم که هرچه حجم بادکنک بیشتر شود، فاصله نقاط از یکدیگر افزایش مییابد. این مفهومِ جهان در حال انبساط است. انبساط جهان به معنی افزایش فاصلهٔ متریک بین اجسام جهان با گذشت زمان است. این انبساط درونی است، یعنی به فاصلهٔ نسبی بین اجزای جهان برمیگردد، و به معنی حرکت اجسام به سمت فضای بیرون نیست. انبساط جهان از ویژگیهای مهم کیهانشناسی مهبانگ است و ریاضیات آن با متریک FLRW و نظریه میدان اسکالر برای توضیح فرم شتابدار آن توصیف میشود.
بخشی از این انبساط به خاطر اثر ماند (اینرسی) است (یعنی انبساط کنونی به خاطر این است که جهان در گذشته منبسط میشدهاست). بخش دیگر به خاطر نیروی رانش ناشناختهای است که شاید از یک ثابت کیهانشناسی یا انرژی تاریک آمده باشد. بخش نخست در جهان آغازین اثر مهمتری بوده است، و مدل لامبدا-سیدیام پیشبینی میکند که در آینده ثابت کیهان شناسی یا انرژی تاریک اثر مهمتری باشد. هماینک هر دو عامل اثر کموبیش برابری دارند.
انبساط جهان به سرعتهای بالاتر از سرعت نور میانجامد که برای تازهواردان و گاهی فیزیکپیشگان حرفهای گمراهکننده است. ولی سرعتهای بیشتر از c در انبساط جهان با نظریه نسبیت خاص ناسازگاریای ندارد. به طورکلی سه گونه مختلف از جهان در حال انبساط معرفی و گمان زده شده است که هر کدام سرنوشتی متفاوت را برای جهان توصیف میکند. مدل اول جهان باز است که تا ابد و در طی دوره زمانی نامحدودی منبسط میشود. مدل دوم جهانی را توصیف میکند که مسطح است. این بدان معناست که جهان منبسط میشود و تا بینهایت این روند ادامه دارد، اما سرعت انبساط آن مدام به صفر نزدیک میشود؛ و بالاخره مدل سوم جهانی است که جهان بسته نامیده میشود. در این جهان انبساط در مدت زمانی محدود ادامه پیدا کرده و پس از به انتها رسیدن آن جهان به جمع شدن در خود و متلاشی شدن روی میآورد و احتمالا پس از متلاشیشدن آماده انفجار بزرگی دیگر میگردد.
انبساط جهان حقیقتی است که مدتها است به اثبات رسیده است. اما مشکلی که در اندازهگیری فاصلهٔ کهکشانها، مستقل از قرمزگرایی آنها، وجود دارد به حدی است که تعیین نرخ کنونی انبساط، ثابت هابل، به یک فرایند طاقتفرسا و طولانی در ۵۰ سال گذشته تبدیل شده است. با وجود این، در نتیجه تلاشها، شامل پروژهٔ کلیدی تلسکوپ فضایی هابل، و بهطور کلیتر، از ترکیب مجموعهٔ وسیعی از شواهد که مدل استاندارد کیهانشناسی را پشتیبانی میکنند، امروزه به نظر میرسد با خطایی کمتر از ۲۰٪، و با اطمینان ۹۵٪، میتوان اعتقاد داشت که است.
نظریه نسبیت اینشتین میگوید سرعت نور که ۳۰۰٬۰۰۰ کیلومتر بر ثانیه است، بیشترین سرعتی است که هر جسم مادی میتواند داشته باشد. رسیدن به سرعت نور انرژی بسیار بسیار زیادی میخواهد. به دلیل تورم ناگهانی کیهان در لحظه مهبانگ و همچنین در اثر انرژی تاریک شتاب انبساط کیهان ما (راه شیری) افزایش مییابد، بیشتر کهکشانها در کیهان در حال دور شدن از ما هستند؛ کهکشان ما نیز به همین دلیل در حال دور شدن از سایر کهکشانهاست، اگر این اتفاق نیفتد کهکشانها به دلیل گرانش متقابل خود یکدیگر را خواهند بلعید. همین که شما به کهکشانهای دورتر و دورتری نگاه میکنید آنها چنین به نظر میرسند که با سرعت بیشتر و بیشتری در حال دور شدن هستند. پس در آخر ممکن است که چنین وانمود کنند که درحال دور شدن با سرعتی بیش از سرعت نور هستند. در این نقطه است که نوری که از کهکشان دور دست جدا میشود هیچ وقت به ما نخواهد رسید. زمانی که این اتفاق بیفتد، کهکشان دور دست فقط دورتر و دورتر خواهد شد در حالی که آخرین فوتونهایش را به سمت زمین میفرستد؛ اما پس از مدتی ما دیگر وجود آن کهکشان را تشخیص نخواهیم داد. این چنین به نظر میرسد که نظریه نسبیت اینشتین کارایی خود را از دست داده است اما اینطور نیست؛ کهکشانها به خودی خود به این سرعت در فضا حرکت نمیکنند، این فضا - زمان است که در حال انبساط است، و کهکشانها بر روی آن در حال حرکت هستند. تا زمانی که کهکشان سعی در حرکت در فضا با سرعت زیاد را نداشته باشد، هیچ قانون فیزیکی نقض نخواهد شد. یک تاثیر طولانی مدت انبساط کیهان این است که در طول ۳ تریلیون سال دیگر بیشتر کهکشانها سرعتی بیش از سرعت نور خواهند داشت و از افق دید ما محو میشوند.
برگرفته از ویکیپدیا
پادشاهی اَوان یا پادشاهی آوان یکی از دودمانهای ایلام باستان در بین سالهای ۲۴۰۰ تا ۲۱۰۰ پیش از میلاد، واقع در جنوب غربی ایران بود.
این سلسله تا حدی با سلسلهٔ سارگن اکدی (۲۳۳۴ تا ۲۲۷۹ پیش از میلاد) همزمان بود و گمان میرود آخرین پادشاه این سلسله، پوزور اینشوشیناک، در زمان اور نمو (۲۱۱۲ تا ۲۰۹۵ پیش از میلاد) بنیانگذار سومین سلسلهٔ پادشاهی اور، سلطنت میکرد. در این مرحله اطلاعات راجع به ایلام در منابع میانرودان بسیار واضح و روشن میشوند، زیرا توجه میانرودانیها به ثروتهای طبیعی فلات ایران (مانند چوب، سنگ و فلزات) که خود فاقد آن بودند، جذب شدهبود. گزارش لشکرکشیهای ایشان اطلاعات مهمی برای بازسازی تاریخ و جغرافیای ایلام بهدست میدهد. دربارهٔ هفت پادشاه نخستین مندرج در فهرست شاهان شوش هیچچیز نمیدانیم، اما هشتمین و نهمین شاه (به ترتیب معکوس) در گزارش لشکرکشیهای سارگن و پسرش ریموش ذکر شدهاند. هدف اصلی این لشکرکشیهای اکدی بهرهبرداری اقتصادی از سرزمین ایلام شامل مرخشی (بلوچستان) بود. اما بهنظر میرسد که این لشکرکشیها در حد تاختوتاز برای کسب غنیمت بود نه فتح واقعی آن قلمرو پهناور. منیش توشو، شاه اکدی، به جنگ در جنوب ادامه داد و یک پیروزی در «شخیروم» در ساحل خلیج فارس به دست آورد، سپس برای مطیعکردن اتحادیهای از سی و دو شهر در ساحل عربی خلیج فارس از دریا عبور کرد. در دوران حکومت نرام-سین اکدی، یک معاهده بین حاکم تابع نرام-سین که اندیمشک و شوشتر حکومت میکرد و شاه اوان، شاید خیتا، منعقد شد. این قدیمیترین متن شناختهشدهٔ ایلامیست که با نشانههای خط میخی نوشتهشده اما ترجمه و تفسیر آن سخت است.
آخرین پادشاه فهرست شاهان اوان. پوزور اینشوشینک، ابتدا شوش و سپس انشان را فتح کرد و به نظر میرسد که با مطیعکردن پادشاه سیماشکی توانست وحدت کوتاهمدتی در فدراسیون ایلامی بهوجود آورد؛ اما جانشینان او نتوانستند که شوش را در قلمرو ایلام نگهدارند. پوزور اینشوشینک چندین کتیبه با نام خود در شوش باقی گذاشتهاست. برخی از آنان به اکدی نوشتهشدهاند و بقیه به ایلامیِ خطی؛ ایلامی خطی یک نظام نگارشی است که تنها معدودی از نشانههای آن با قطعیت رمزگشایی شدهاند. شاید نشانههای ایلامی خطی از ایلامی ابتدایی گرفته شده باشند. اما سلطهٔ پادشاهان ایلام بر شوش دیری نپایید، چند سال بعد شولگی، پادشاه اور (۲۰۹۴ تا ۲۰۴۷ پیش از میلاد)، این شهر و نواحی اطراف آن را دوباره تصرف کرد، و بار دیگر شهر شوش بخش تابع امپراطوری میانرودان شد و تا فروپاشی آن امپراطوری به همین شکل باقی ماند.
برگرفته از ویکیپدیا